ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



در کوفه شد خاکستری بر معجرم ریخت




 

دستی شراب خون فشان در ساغرم ریخت
در کوفه یک بار دگر ،بال و پرم ریخت

در کوچه های سنگی نامرد کوفه
یارب کدامین دست آتش بر سرم ریخت؟!

با وسعت اندوه تو شد همسفر دل
با هرنفس ناگاه خون از حنجرم ریخت

منزل به منزل تا قلم خون گریه می کرد
این قطره های سرخ روی دفترم ریخت

زخم نگاهم بود از تصویر گودال
اشکی که از دریای چشمان ترم ریخت

وقت مناجات سحر هم پای نیزه
با گوشه ی چشمی دل غم پرورم ریخت

از کربلا تا کوفه با آشوب توفان
در موج خون، گل های خورشیدآورم ریخت

آن آتشی که از مدینه شعله ور شد
در کوفه شد خاکستری بر معجرم ریخت

محمدمهدی عبدالهی

 
کلمات کلیدی این مطلب :  کوفه ، گریه ، نیزه ، سحر ، مناجات ، خورشید ، حضرت زینب ، محمدمهدی عبدالهی ،

موضوعات :  عاشورایی ، آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1394/8/22 در ساعت : 23:58:39   |  تعداد مشاهده این شعر :  982


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمدرضا جعفری
1394/8/25 در ساعت : 1:45:12
درود استاد...........بسیار زیباست....موفق باشید انشاالله تعالی
صمد ذیفر
1394/8/25 در ساعت : 10:5:51
سلام
درود تان جناب عبدالهی عزیز
اجرتان با سید و سالار شهیدان
حضرت ابا عبدالله الحسین (ع)
الهه تاجیکزاده آریایی
1394/8/28 در ساعت : 13:24:49
درودها شاعر ارجمند.
اجرتان با حضرت دوست.
سید علی مرتضوی
1394/8/24 در ساعت : 3:1:18
آن آتشی که از مدینه شعله ور شد
در کوفه شد خاکستری بر معجرم ریخت

درود جناب عبدالهی عزیز
بهرام مژدهی
1394/9/4 در ساعت : 11:53:25
سلام و درود برادرم
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 5 ماه و 13 روز و 8 ساعت و 14 دقیقه و 44 ثانیه است همراه شماییم 455876084.270 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 6,467 | بازدید دیروز : 7,962 | بازدید کل : 123,460,716
logo-samandehi