ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



برساحلی غریب

بر ساحلی غریب ،تویی با برادرت

در شعله‌ی نگاه تو پیدا، برادرت

چون خشم ذوالفقاری ، خاموش و بی قرار ،

طوفان گر گرفته ی صحرا برادرت

ماهی و از قبیله‌ی خورشید اهل بیت

یک جا تو می درخشی و یک جا برادرت

چشمش به مشک توست جگرگوشه‌ی عطش

حالا تو بی قرار تری یا برادرت ؟

وقتی که چشم های کریمت به خون نشست

دیگر نداشت تاب تماشا برادرت ،

می کرد غرق بوسه جبین شکسته را

بر دامنش گرفته سرت را برادرت

اینجا حدیث تشنگی از جنس دیگری است

اینک تو تشنه کامی و سقا،برادرت !

هرچند آب مرهم لب های تشنه است

صافی تر است از آب گوارا برادرت

چشم امید تشنه لبان تیر خورده است

دیگر نمانده هیچ کسی با برادرت

سرگشته پای دست و علم سینه می زند

در خیمه‌گاه تو تک و تنها ، برادرت

موسای طور حیرتی و خیره مانده ای

بر تک درخت وادی سینا ، برادرت !

حالا که بازوان ستبرت قلم شدند

درخاک و خون چه می کشد آیا برادرت ؟

چشم حریص غارتیان است و خیمه ها

افتاد اگر کنار تو از پا برادرت

این تیغ های تشنه که در خون نشسته اند

پیوند می دهند تو را با برادرت ....

با قامتی شکسته هنوز ایستاده است

بی یار و بی شکیب،شگفتا برادرت . .

کلمات کلیدی این مطلب :  برساحلی ، غریب ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 5:1:39   |  تعداد مشاهده این شعر :  1136


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 48,939 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,213,250
logo-samandehi