ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



روشن ترین ستاره عالم...
روشن ترین ستاره ی عالم به خون نشست
در کربلا سلاله ی خاتم به خون نشست
تیری پرید و جام شکست و شراب ریخت
میخانه سرنگون شد و ساقی به خون نشست
خاری گلوی یاسمنی را درید و رفت
گلبرگ مُرد و قطره ی شبنم به خون نشست
شمشیر، سروِ باغِ علی را هرس نمود
خورشید تیره گون شد و پرچم به خون نشست
دردا ، حریف تنگی چشم فلک نشد
مَشکی که در کناره ی القم به خون نشست
نوح و خلیل و موسی و عیسی گریستند
در کارگاهِ حق ، گِل آدم به خون نشست
حزنی گرفت دامنه ی عرش و فرش را
حوا جنون به سر زد و مریم به خون نشست
آتش به جان رود فرات اوفتاد و سوخت
صحرا از این تناقض مبهم به خون نشست
آه ای کجاوه های غم آهسته تر کمی
شب شد، هلال صبر مجسم به خون نشست
فریاد العطش چو به حور و ملک رسید
تا بارگاه حضرت اعظم به خون نشست
مصباح نور و کشتی آل نبی شکست
کوثر اسیر غم شد و زمزم به خون نشست
ای کوفه ننگ بر تو و عهد شکسته­ات
در تو شراره های جهنم به خون نشست
« هل من » ؟ کسی به داد شقایق نمیرسد ؟
این ماه رو سیاه ... محرم به خون نشست
م.میرزارسول زاده
کلمات کلیدی این مطلب :  عاشورایی ، امام حسین ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1394/7/29 در ساعت : 20:31:48   |  تعداد مشاهده این شعر :  543


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 20,058 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,241,265
logo-samandehi