ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



آن که جان داد کنار پسرت...
آن که جان داد کنار پسرت من بودم
آن که می مرد برایش پدرت من بودم

آن که طوفان بلا دید و چو شمعی بگداخت
تا نسوزد ز غریبی جگرت من بودم

آن که صد تیر بلا دید و سپر چشم نمود
تا که صدپاره شود چون سپرت من بودم

آن که در لحظه دیدار تو و رب جلیل
هر دم آمد به مقام و نظرت من بودم

آن که پروانه او بود حرم وز سر عشق
او خود افتاد به خاک گذرت من بودم

آن که پر سوخت از آن نشئه سوزان وصال
زخم خود کرد نهان از بصرت من بودم

آن که پوشید سر سرور خوبان زنان
تا روی نیزه درخشید سرت من بودم

آن که در دامن او سوخت گل شهر خراب
پس سپردش به نسیم سحرت من بودم

آن که دانستی و کس نیست ندانست دگر
تا چه حد بوده به جان همسفرت من بودم

آن که در کوچه بی مادر خود سوخت تویی
و آن که شد کوچه او چشم ترت من بودم

آن که پنهان شد از او تشت پر از خون یکروز
و آن دگر روز رسد تشت زرت من بودم

چون به عباس رسی یاد رخ خواهر باش
گو به خورشید رخ او قمرت من بودم


کلمات کلیدی این مطلب :  زینب ، عباس ، حسین ،

موضوعات :  عاشورایی ، آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1394/7/28 در ساعت : 5:30:5   |  تعداد مشاهده این شعر :  415


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

صمد ذیفر
1394/7/28 در ساعت : 12:27:59
سلام
درودتان جناب طاهری عزیز
اجرتان با باب الوائج حضرت عباس (ع)
جابر ترمک
1394/7/29 در ساعت : 22:38:40

آن که در کوچه بی مادر خود سوخت تویی
و آن که شد کوچه او چشم ترت من بودم
بازدید امروز : 8,201 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,229,408
logo-samandehi