ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



غزل
دلم خوش بود می گفتم غمم را یار می فهمد
غم بیش ازحدم را یک شبی دلدار می فهمد

نمی شد باورم یک روز خواهی رفت از این رو
کسی مانند تو حال مرا دشوار می فهمد

به دنبال تو گشتم هفت شهر و کوی و برزن را
که این سردرگمی ها را فقط عطار می فهمد

حساب روزهای رفته ی دلتنگ بودن را
مگر تقویم کهنه بر در و دیوار می فهمد؟؟

به قدری تار و پودم را گرفتی توی دستانت
که حال و روز من را قالی بر دار می فهمد

دو چشم خیس و احوال پریشانی که من دارم
اصولن شاعری مانند نیکوکار* می فهمد

بهرام مژدهی - رشت

*رضا نیکوکار عزیزم که خودش غزلی کامل است
کلمات کلیدی این مطلب :  غزل ، بهرام مژدهی ، رضا نیکوکار ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1394/6/29 در ساعت : 15:49:55   |  تعداد مشاهده این شعر :  1577


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

عباس خوش عمل کاشانی
1394/6/29 در ساعت : 20:22:49
دوست گرانمایه ام...
با سلام....غزل باید حسن مطلع داشته باشد که از شما ندارد.حسن مطلع یعنی اینکه بیت اول را -مثلا-چنین بسرایید:
دلم خوش بود ؛ می گفتم غمم را یار می فهمد
غم بیش از حدم را آخر آن دلدار می فهمد....
.............
آنطورکه شما فرموده اید در مصراع اول ترکیب «از اینکه»لکنتی بار شعر می کند...در مصراع دویم هم که «من را» غلط فاحش شاخصی -مخصوصا در شعر-است و جای «مرا» را نمی گیرد...غلط دیگرش «یک شبی» است.ما نمی توانیم به اعتبار اینکه مثلا مولانا گفته «دید موسی یک شبانی....»اشتباهی را تکرار کنیم.شما ببینید در یک مصراع آن هم در بیت نخست وقتی دو غلط بزرگ باشد آیا خواننده ی داننده ای رغبت می کند خوانش شعر را ادامه دهد؟...در مصراع اول بیت دوم «تو» زاید است به دلیل وجود این ضمیر که در مصراع بعد بجا نشسته است.در مصراع اول این بیت «که» می توانست به خوبی جایگزین «تو»ی حشو شود.در مصراع نخست بیت بعد جای «عشق»شدیدا خالی است ؛آن هم بعد از «شهر»...عطار ما هر شهری را آن هم با کوی برزنش که نگشت ؛بل «شهرعشق» را گشتی عارفانه و عاشقانه داشت....واما اتفاقا «حساب روزهای رفته ی دلتنگ بودن را» همان تقویم کهنه ی بر در و دیوار در فضای نوستالوژی فانتزی بیش از هرکسی می فهمد!چطور متوجه نشده اید؟بیت بعد هیچ بارقه ای از دلربایی ندارد.اصلا دو مصراع با هم نمی خواند؛مضافا که این «توی»بد جور توی ذوق می زند.از «توی»صرفا در شعرهای طنز و فکاهی و با کمی غمض عین در شعرهای نو وسپید می شود استفاده کرد ؛اما در شعر سنتی بخصوص غزل هرگز...«اصولا» هم که به غلط متواتر مصطلح «اصولن» نوشته شده دست کمی از «توی» ندارد....این بود آنچه ارادتمند به تصریح بعنوان نقد نگاشتم....تمت.
بهرام مژدهی
1394/6/30 در ساعت : 16:21:56
سلام
شما نظرتون رو فرمودین و برایم قابل احترام هستین و از آنجاییکه یاد گرفتم در نقد سکوت کنم چیزی نمیگم
پاینده باشید
بهرام مژدهی
1394/6/30 در ساعت : 16:31:21
شما نظرتون رو فرمودین و ب رسم ادب من چیزی نمیگم
صادق ایزدی گنابادی
1394/6/31 در ساعت : 11:51:16
سلام بر جناب خوش عمل
با تمام عرایض حضرت عالی در خصو ص این شعر موافقم
فقط به نظر می رسد در بیت
به دنبال تو گشتم هفت شهر و کوی و برزن را
که این سردرگمی ها را فقط عطار می فهمد
عشق در عبارت "به دنبال تو گشتم "مستتر است و نیازی به اوردن کلمه عشق نباشد (البته می توان در نوع استفاده شاعر از این مصراع مولانا بحث کرد )
در خصوص بیت
حساب روزهای رفته ی دلتنگ بودن را
مگر تقویم کهنه بر در و دیوار می فهمد؟؟
شاعر دو گونه می تواند با تقویم کهنه بر دیوار بر خورد کند یک انکه نظر حضرت عالی است یعنی می گفت :"فقط تقویم کهنه بر در و دیوار می فهمد"
در این کاربرد با شخصیت بخشی و به گفته شما با ایجاد نوعی فانتزی دست به تولید یک متن شاعرانه زده است
و اما شاعر برخوردش با تقویم دیوار واقعی است یعنی با یک پرسش می خواهد بگوید حساب روز های رفته را تقویم روی دیوار نمی فهمد که البته می تواند تقویم روی دیوار ما به ازی بیرونی داشته باشد و نهایت اینکه عرض حضرت عالی شاعرانه تر است
و اما بی انصافی است اگر اصلاح فوق عالی حضرت عالی را در مورد بیت اول این شعر به ویژه مصراع اول یاد اوری نکنم
اگر به جای شاعر بودم در جابجایی این بیت لحظه ای درنگ نمی کردم
از نقد عالمانه حضرت عالی استفاده کردم
جابر ترمک
1394/7/24 در ساعت : 10:33:33
درود و عرض ادب جناب مژدهی عزیز
اساسن در نقد شعر بیشتر تحلیل ها بر اساس سلیقه بیان می شود و دامنه ی شعر آنقدر گسترده است که نمی توان بر اساس معیاری قطعی حکم صادر کرد . به همین دلیل میشل فوکو نخستین بار گفت بر شاخصه های احساس و تخیل نمی توان پنجه ی قطعیت گذاشت زیرا گاهی این احساس بر ساختار ارجحیت می یابد . نخستین بار غزالی در کیمیای سعادت نوشت تغییر شعر و نوسانات ارکان در شعر گاهی نمی تواند جایگزین احساس درونی شاعر کرد .
در برش ساختاری شعری که شاعر می نویسد گاهی قوانین بر شعر سوار می شود و گاهی شعر است که قوانین جدید تر را رقم می زند . شعر حضرتعالی هم خوب شروع شده هم خوب تمام شده پردازش حضرتعالی نیز در حد فاصل شروع و پایان نشانگر تسلط شما بر ساختار شعر است هرچند به تاویل شعر بدور از بسیاری مسائل هنری و حتا علمی یک المان شخصی می دانم اما معتقدم برداشت های متفاوت از شعر نشانگر موفقیت آن می شود . شخصن با یک شبی مشکل ندارم اما پیشنهاد هرچند هم متقن باشد احتمالن در راستای زبان شعری شما نباشد بنابر این تنها کسی که می تواند شعر را ویرایش کند خود حضرتعالی هستید که بر اساس معیارهای زبانشناسی مختص خودتان اقدام فرمائید . زبان شعر از یکنواختی خاصی برخوردار است و نشان می دهد که شاعر بر شاخصه های شعر و غزل امروز تسلط دارید و این بحث نقد را انعطاف پذیر تر می کند . بارها گفته ام ما در حوزه ی زبان شناسی خیلی فقیر هستیم مشکل شاعران امروز ما بحث زبانشناسی است اگر محققان و پژوهشگران ما در این حوزه فعالیت بیشتری کنند قطعن شاعران ما با یک سر درگمی زبانی مواجه نخواهیم بود سوای نقطه نظرات پراکنده ای که از دکتر حسنلی عزیز دکتر ابوالحسن نجفی بزرگ و گاهی دکتر کزازی عزیز ما یک اثر یک دست و جامعی در حوزه ی زبانشناسی شعر نداریم و اگر گاهی اشعار زیادی از شاعران مختلف در یک روند زبانی خاص می بینیم بیانگر همین حیرانی زبانی است .
در حوزه ی تصویر و تخیل کار حضرتعالی قابل ستایش است و قلم موی احساستان بدون درگیری با گرافیک های ذهنی ساده و ملموس به رنگ آمیزی احساس تان پرداخته است . .
در بحث زیبایی های شعری در این اثر نیز به نسبی بودن نظرات اعتقاد دارم شاید آنچه من بعنوان یک زیبایی خاص می بینم دیگری به دید ابتذال و کلیشه به آن نگاه کند . اما مهمترین مولفه این شعر صمیمیت مقابله ای در بیان متکلمانه ی شاعر می باشد که همین امر زیبایی شعر را دو چندان کرده است . شعر از یک ارتباط خوب و منطقی بهره می برد و شاعر در روند رو به جلو دست و پایش را گم نکرده است . این به این معنی نیست که کفایت هم می کند بلکه به عقیده من شاعر در تعریف زبان صمیمی خودش از یک فونداسیون مهندسی شده بهره برده است که به زبان امروز نیز توجه داشته است .
هرچند مورد اخیر را در سبک شناسی یک دوره به تحلیل می نشینند اما می توان شعر دوره ی ما را دارای مولفه های خاصی فراتر از یک سبک دوره ای تلقی کرد .
انعطاف بیش از حد بیانات شاعرانه در بین بسیاری از شاعران ما از جمله جناب مژدهی مسیری بنیادین در پیش روی شاعران جوان می باشد
بجرات می توان گفت دهه ی 90 دهه ی جسارت های بزرگ توسط شاعران جوان می باشد . پایان این دهه به اذعان بسیاری از بزرگان از جمله استاد دکتر ابوالحسن نجفی دوره ی اوج غزل خواهد بود و بسیاری از گونه های موفق شعری دهه ی 70 و 80 را تحت الشعاع قرار خواهد داد .
جناب مژدهی عزیز را از جمله این شاعران جسور می شناسم که خلاف روند موج های رایج گاهی قدم های موثری بر می دارند . به نظر من تنها شاعران و نویسندگان یک ملت هستند که مختارند روند زبانی جامعه را تعیین کنند و ساختار های متحول و متطور را ترجیح دهند . بنابراین این مسیر در آینده ی نزدیک دچار تحولات دیگری خواهد شد . حقیر طی دو دهه ی اخیر با وسواس شعر امروز را دنبال می کنم و ریزه کاری ها و ظرافت های برجسته و جسورانه ای را در بین اشعار کلاسیک لمس کرده ام که در آینده بیشتر نیز خواهد شد
برای حضرتعالی عزت و بزرگی را آرزومندم
نام ارسال کننده :  s     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام بر شاعر همزبون ... جهت گذاشتن اشعار تون و رشد هرچی بیشتر شهرت تون، در گوگل بروید و شعرچشتی را جستجو کنید لطفا از سایت شاعران جنگزده افغانستان حمایت کنید و اشعار تون را درین سایت درج کنید لینک عضویت در سایت شعرچشتی ..http://sheredari.ir/index.php?do=register
حسین شادمهر
1394/6/30 در ساعت : 13:9:22
مرحبا. زيبا بود
بهرام مژدهی
1394/6/30 در ساعت : 13:35:42
سلام و سپاس
نظر لطف شماست
حسین وفا
1394/7/5 در ساعت : 20:22:56
سلام و سپاس جناب مژدهی بزرگوار
با سروده زیباتون همراه شدم
بهرام مژدهی
1394/7/11 در ساعت : 10:4:7
سلام و درودها برادرم
جابر ترمک
1394/6/30 در ساعت : 18:0:23
درود و عرض ادب
بسیار زیباست استاد
بهرام مژدهی
1394/6/30 در ساعت : 18:31:10
سلام لطف دارین ن
محمدمهدی عبدالهی
1394/6/30 در ساعت : 23:1:0
سلام و عرض ادب برادر عزیزم
درود بر شما
زیبا بود
بهرام مژدهی
1394/6/31 در ساعت : 10:59:45
سلام و عرض ادب
فدای دکتر عبدالهی عزیزم
علی میرزائی
1394/6/30 در ساعت : 2:36:3
سلام و عرض ارادت
زیباست درود ها
بهرام مژدهی
1394/6/30 در ساعت : 13:34:37
سپاس جناب میرزایی عزیز
حمیدرضا اقبالدوست
1394/7/2 در ساعت : 15:48:14
درودها جناب مژدهی ارجمند /یاحق
بهرام مژدهی
1394/7/2 در ساعت : 21:49:50
سلام و سپاس جناب اقبال دوست عزیز
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 5 ماه و 12 روز و 15 ساعت و 04 دقیقه و 14 ثانیه است همراه شماییم 455814254.889 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 6,579 | بازدید دیروز : 14,305 | بازدید کل : 123,452,866
logo-samandehi