آن لحظه که یک نفس تو را فاصله بود
آن دم که عروج تو از این قافله بود
آغوش گشوده بودی ای راوی عشق
یک آبی بی کران تو را فاصله بود
نجوای حقیقتت به گوش چه کسی
حاکی ز حکایت شب و نافله بود؟

در واپس دیدار تو آن لحظه ی نور
چشمت به کدام سوی این غائله بود؟
مزد تو ز شبگیر و سحر گاه نبرد
حقا که بدین سیاق و این شاکله بود!
کلمات کلیدی این مطلب :
عروج ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/6/30 در ساعت : 22:23:36
| تعداد مشاهده این شعر :
1188
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.