تمنا مي كنم - باران ببارد دشت خالي را
بشويد شايد اين باران تما م خشك سالي را
اگر از ابر ميخواهم كه باران را بريزد سخت
به اين خاطركه شويد سر زمين اين حوالي را
بيا باران و پر كن دشت را از گل كه كار توست
چگونه پر كنم باران - بگو ....اين حجم خالي را
در اين لم يزرع تنها دلم بيچاره تر گشته
ببار اي ابر - تا رامش كنم - اين لا ابالي را
سليمان نبي بر تخت قالي ميرود دريا
ولي ابليس در خوابم نبيند خواب قالي را
اگر باران ببارد - حضرت دريا شود خوشحال
و مبدا مي كنم هرسال اين سال جلالي را
يقين دارم كه باران مي وزد بر آينه امشب
و مي شويم به باران شك و ظن احتمالي را
مجتبي اصغري فرزقي - مشهد مقدس
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/6/20 در ساعت : 8:54:50
| تعداد مشاهده این شعر :
1140
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.