ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



از کوچه های شهر...

از کوچه های شهر گذر کردیم
با چشم های بسته خطر کردیم
تا ناکجا دوباره سفر کردیم
 
ما لحظه های گیج زمان بودیم
ما قلب های بی ضربان بودیم
 
ما خواب های خسته ی دیروزیم
ما دست های بسته ی امروزیم
ما شیشه ی شکسته ی هرروزیم
در کوچه های گمشده می سوزیم
چون آتشی که رو به فراموشی ست
 
از کوچه های شهر گذر کردیم
این سینه را دوباره سپر کردیم
عصر طلوع ولوله ها بود از
دستی که زیر خون جگر کردیم
چشم از نگاه شهر کشیدیم و
با چشم های بسته نظر کردیم
مادر حضور فاصله ها مرد و
پیراهن سیاه به بر کردیم
منماند و صبح تارتر از دیشب
شب را به حکم راه، سحر کردیم
 
رفتیم و عمر فاصله طولانی
در این شب همیشه زمستانی
 
رفتیم و راه بود و امیدی که...
ناقوس مرگ صبح سپیدی که...
رفتیم و رفت روح مسیر از دست
رفتیم و راه تار به ما پیوست
رفتیم و غرق خواب، ورق برگشت
ما تشنه، مثل آب، ورق برگشت
 
از خواب های طی شده برگشتیم
 
یک روز بغض های من و ایوان،
از کوچه های شهر شد آویزان...
 
 
محسن نقدی-شیراز

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1393/11/21 در ساعت : 13:58:23   |  تعداد مشاهده این شعر :  551


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی اکبر مقدم
1393/11/25 در ساعت : 8:31:49
ما لحظه های گیج زمان بودیم
ما قلب های بی ضربان بودیم
****************************

از خواب های طی شده برگشتیم

یک روز بغض های من و ایوان،
از کوچه های شهر شد آویزان...
****************************
سلام بر شما عزیز و بزرگوار
خیلی آهنگین و زیبا بود همراه با محتوایی دل نشین
استفاده کردم

و سپاسمندم از نگاه زیبایت به دفترم
محسن نقدی
1393/11/25 در ساعت : 16:6:46
ممنون از توجهتون
بازدید امروز : 45,276 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,209,587
logo-samandehi