ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شاه ولایت


آن جا که صیغه های اخوت روان شدی

دستان آن دوگان یکی تؤامان شدی



کس را نبوده همچو علی فضل این چنین

زاییده بین خانه ی آن ذوا لمنان شدی



از فرق ذوالفقار به هر غزوه ای که بود

شطی ز خون دشمن یزدان دمان شدی



کس را نبود زهره ی پیکار بوتراب

جز آن که از حماقت وی سر پران شدی



بر هر که ذوالفقار علی طرف کینه بست

آن جا دو تا ز شدت ضربش یلان شدی



از عدل ایزدش برد او بهره ای تمام

در پیش او خجل شده نوشیروان شدی



در پیش شهد نطق فصیحش هزار بار

عاجز هزار سعدی شیرین بیان شدی



استار کعبه برج شرف دید در غدیر

آن کوکب ولا به محمد قران شدی



باری نبرده کرفه و سودی نکرده است

آن کس که پیش خاک رهش سر گران شدی



چرخ از بلای عشق علی پیر گشته است

طارم ز ثقل بار ولا چون کمان شدی



آخر حدیث منزلتش را بخوان و دان

اندر نبود موسی ما همچو آن شدی



گوساله ای خدا شد و شد سامری پی اش

آن کفر خفته در دل ایشان عیان شدی



وای از جمال مادر و دلخون آن پسر

اندر میان کوچه جهانی فغان شدی



از جهل مردمان و جفاهای روزگار

خارش به چشم و بین گلو استخوان شدی



ترسم که فرق و ضربه و شمشیر گویمی

لرزان چو بید و زار قلم در بنان شدی



((هرگر نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق))

نامش به عرش خالق وی جاودان شدی



خاک است هر کسی که بود پیروش ، ((امین))

او بوتراب و صاحب ما آن جهان شدی


کلمات کلیدی این مطلب :  شاه ، ولایت ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/6/15 در ساعت : 21:39:33   |  تعداد مشاهده این شعر :  980


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 5,720 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,226,927
logo-samandehi