از دایره المعارف هستی ات
واژه ای را کنار می زنم
وپنجره ای را باز می کنم
خورشید
برمی خیزد
چشمان جهان را می گشاید
جهان که واژه ای است در گوشه ی الفبایت
لبخند می زنی
لبخند تو زیبایی است
برپیشانی ثانیه ها می درخشی
هستی ذره ذره در تو ادامه می یابد
و آینه ها را می رقصد
زمان در توست
روزگاران را
با بلند بوسه ای
روی ریل ابدیت
ترانه ای می شوی
تاهستی
عاشقانه ای باشد
سوره ی انسان را
به استجابت هستی برخاسته ای
جرعه ای
از روزن خورشید می تابی
در هیات عشق
ذره ای خیال آن سوی روزنه را می کند
آ« سوی نور
که همه ی پنجره ها رو به او باز می شوند
لبخند استجابت تو.
این خورشید در خشت ماهم
بازتاب دارد
که خورشید واره می نماییم
لبخندمی زنیم
جهان در توست
زمان در توست
آن گونه که هستی
بندگی توست
دردایره المعارف هستی اتاز دایره المعارف هستی ات
واژه ای را کنار می زنم
وپنجره ای را باز می کنم
خورشید
برمی خیزد
چشمان جهان را می گشاید
جهان که واژه ای است در گوشه ی الفبایت
لبخند می زنی
لبخند تو زیبایی است
برپیشانی ثانیه ها می درخشی
هستی ذره ذره در تو ادامه می یابد
و آینه ها را می رقصد
زمان در توست
روزگاران را
با بلند بوسه ای
روی ریل ابدیت
ترانه ای می شوی
تاهستی
عاشقانه ای باشد
سوره ی انسان را
به استجابت هستی برخاسته ای
جرعه ای
از روزن خورشید می تابی
در هیات عشق
ذره ای خیال آن سوی روزنه را می کند
آ« سوی نور
که همه ی پنجره ها رو به او باز می شوند
لبخند استجابت تو.
این خورشید در خشت ماهم
بازتاب دارد
که خورشید واره می نماییم
لبخندمی زنیم
جهان در توست
زمان در توست
آن گونه که هستی
بندگی توست
دردایره المعارف هستی ات.