ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



تا خون تو ای پاک به صحرای عطش ریخت...
تا خون تو ای پاک به صحرای عطش ریخت
در زمزمه ی آب الفبای عطش ریخت
تا بوسه ای از داغ به دلها بنشانی
بر خشکی لبهای تو گرما ي عطش ريخت
هم تشنه لبان بی حد و هم تشنه به خونان
نام تو زلالی که به غوغای عطش ریخت
تاهست  به داغ دل ما  مرثیه خوان است
آبی که برآب از کف سقا ي عطش ريخت  
می خواست دلت  سرخ ترین داغ شفق را
هفتاد و دوخورشید  به درياي عطش ريخت 
تا تشنه لبان قدر تو بهتر بشناسند
مفهوم تورا عشق به ژرفا ي عطش ريخت

در شام تو آن ماه سیه پوش برآمد
اشکی شد و خود را به تماشاي عطش ريخت
می دید همان دست که سوزاند  فدک را
در خیمه ی تو  مرثیه ی وای عطش ريخت
تلواسه ی خشکیدن  خاموش غدیر است
آن درد که بر جان  شکيباي عطش ريخت
دلتنگ تر از خلوت شبهای مدینه
یک حنجره غربت شد و  در نای عطش ریخت
شد سوره ی عشق و به نماز تو درآمد
شد آیه ی آب و به مصلاي عطش ريخت
می دید که طفلان حرم خواب ندارند
چون بوسه ای آرام  به شبهای عطش ریخت
همپای سرت  همسفر قافله ها شد ...
سرچشمه ی تسنیم شد و  پای عطش ریخت 
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  عاشورایی ، آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1393/8/10 در ساعت : 0:44:23   |  تعداد مشاهده این شعر :  430


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 48,680 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,212,991
logo-samandehi