یاهو
ودرود
بی ستاره ام امشب مثل اسمان درمه ...
حسرت وغم وقتی دربطن فروریخته ی احساس ها وعواطف شاعرانه قرار میگیرد و به دنبال ان اثری هنری یا ادبی خلق میشود فضای کار ونمایش مقابل روی بیننده ,مخاطب و خواننده را با همان حسی که در ذهن خالق اثر بوده گره میزند,شاید این امر در المان ها و احساس های خاص دیگر کم رنگ تر به چشم بخورد نمی دانم اما دوست دارم این عادت را تکرار کنم که ما " به غم وصل شدن را بیشتر از به "شادی وصل شدن می گیریم و ارتباط برقرار می کنیم !
این بیت را به واقع همان حسن مطلع و درمعنای واقعی خودش شروع و شاید اوج کار می بینم
در بیت دوم ترکیب دیگری شاید می توانست جایگزین تکرار "یخ زدن " بشود
همچنین است د ر بیت سوم "گم شدن نگاه وراه وتکرار "من"
ترکیب "شب کدر" در ان معنایی که در محور افقی شعر خلق شده خارج می نمایاند.
غزل کثیر الاقافیه است احساس میکنم کمی وسواس می توانست قافیه هایی را در ردیفِ چشم هایمان ,پرندگان یا بمان بخوان قرار دهد..
ارتباط عمودی کار رضایت بخش وقابل قبول است
تکنیک شعری و ایجاد وخلق شاعرانه گی ها در بطن تشبیه واستعاره وخیال و...چیزی ست که شاید پر رنگ تر نه اما کاملارنگی به چشم میاید و انگشت شمار نیست.
انتخاب زیبایی را در پایان بندی دیدم :
ای طلوع بی مغرب! سر برآور از مشرق
پیش از آن که در این شب، گم شود جهان در مه
ارزوی بهترین ها برای شاعر این اثر وشاعرانگی هایش
یانورعلی نور
حسین عبدی
1394/1/31 در ساعت : 13:55:33
سلام و سپاس از نقد خوب شما
سربلند باشید
|