ctrl/c
سلام بر شاعر
در این نوشتار نگاهی داریم هرچند گذرا بر کتاب "ذات بی مرگ شعر های سپید " سروده ی برادر عزیزمان
جناب " زین العابدین محب علی".گرچه خواهر گرامی مان سرکار خانم شهبازی حق مطلب را به خوبی ادا کرده بودند ولی احساس می کنم که هنوز هم جایی برای حرف گفتن در باره ی این کتاب باقی ما نده وباید بیشتربه آن پرداخته شود .
در این مجموعه با شاعری روبه رو می شویم که با تمام توان خود به میدان آمده تا شعر هایی بسراید که
گویای شناسنامه ی واقعی خود شاعر باشدوتا جایی که ذهن من یاری می کند ،ردّ پایِ هیچ شاعر دیگری را
در این مجموعه ندیدم .البته رسیدن به چنین مرحله ای راه چندان ساده ای هم نیست ویک شبه به دست نمی
آید .شاعر باید رنج های بی شماری را تحمل کرده ودر کوره ی تجربه های ممتد خود آن قدر بسوزد تا بوی
پختگی او از لابه لای اشعارش به مشام خواننده برسد و شاعر را ببیند که در کنار شعر هایش ایستاده وبه
خواننده ای که از اشعاراو لذت برده، خوش آمد می گوید.
شاعر وقتی برای سرودن آماده می شود همانند سربازی است که برای نبرد رو به میدان کار زار می آورد پس باید خودرا به انواع سلاح ها مجهز نماید.
اولین سلاح شاعر که کمک شایانی به او می کند ،استفاده از فرهنگ غنی ودیر پای شاعرانی است که برقله های عزت وافتخاراین مرزوبوم ،همانند خورشیدی بی افول می درخشند وروز به روز هم بر تابناکی آن هاافزوده می شود .
ملتی که به فرهنگ گذشته ی خود بی اعتنایی کند ، مثل انسان بی هویتی است که در بهدر به دنبال شناس نامه ی گم شده اش می گردد تا بتواند خود را اثبات کند.
دومین اسلحه ی شاعر ؛گستره ی واژگانی مورد استفاده ی اوست . واژگانی که فقط با مطالعه ودقت در آثار
گذشتگان وادبیات روز جامعه وجهانی که در آن زندگی می کند، به دست می آید. هر چه شعاع این دایره
ویافته های ذهنی اوگسترده ترو بیشتر باشد شعر او هم غنای بیشتری می یابد .
سومین اسلحه ی او؛ آگاهی به تمام ضوابط وآرایه هایی است که به زیبایی وفرم شعر او، کمک غیر قابل
انکاری می نمایند . ضوابط شعری وآرایه هایی چون تشبیه؛ایجاز ؛استعاره ؛مجاز ؛حسامیزی ؛پارادوکس ودیگر
مواردی که می تواننددر ارائه ی شعر های محکم و ماندگار، اورا یاری کنند .
یکی دیگر ازکار های شاعر این است که ؛کلام خودرا طوری بیان کند که خواننده از آن به کشف هنری دست
یابد وشگفت زده شود که اصطلاحن، آن را لذت کشف خواننده از لایه های پنهان شهر می نامند.
وقتی تو بودی گرگ ها با گلّه هامان مهربان بودند
این دشت بی چوپان برای میش مادر،حکم آغل داشت ص12
پرُ واضح است که با یک نگاه ساده به این بیت نمی توان به دنیای شاعرانه ی سراینده وارد شد بلکه باید
ایستاد ودر آن خیره شد وتأمل کرد تا به عمق معنای آن رسید ودر این حالت آن کشف هنری را که گفتیم ،با
تمام وجود می چشیم.
می خواستم آواز های من بر روی لب های تو باشد آه!
با سنگ ها آواز می خوانم ،این فصل فصل هم سرایی نیست ص60
دل تنگی های شاعر را در بیشتر اشعار این مجموعه به وضوح می بینیم و اوج خشم اواز معشوق بی اعتنا به
اورا در غزل کوه یخ مشاهده می کنیم
یک قله ی آتشفشان یک مرد،یک کوه یخ یک زن کنارهم
در هیچ جایی از جهان آری چنین جغرافیایی نیست
چشمان تو زیبای بی رحم انداین را تپش های دلم می گفت
پرواز می دادی دلم را حیف!در سینه ام راه رهایی نیست ص59و
60
وازنظر من این غزل یکی از موفق ترین شعر های اوست
پرواز می خواهد دلم، ای کاش !با تو هم قفس باشم
ای جذبه ی هر کهکشان چشم تو بی مرز وبی قانون
ص22
پرواز کردن را در هم قفس بودن با او می داند .این کار ها واین پارادوکس های معنایی است که خواننده را دچا
ر حیرت می کند
هنوز ماتم وماتم گرفته چشمانم
عجیب نیست بر این آشیان تبسم دودص22
بین ماتم اول با دوم جناس تام وجوددارد واین تبسم دود هم ناگفته پیداست که تر کیب زیباو شاعرانه ای
است.
وقتی که یادت می کنم ای دوست!در لحظه ی معراج می مانم
مبعوث گشتم واژه هایم را تا صبح دیدارت بگریانم ص
31
لذت بردن از این بیت را به خواننده واگذار می کنیم.
مهم ترین کار شاعراین مجموعه مهندسی کلمات است، به طوری که کمتر واژه ای می توان برداشت وواژه ی
دیگری را جایگزین آن نمود. این عمل از موفق بودن او در انتخاب مناسب واستفاده ی بهینه از کلماتی که دردسترس اوقرار دارند، حکایت دارد.
یکی دیگر از محاسن این کتاب ،مصرع هایی است که همانند فانوسی در یک شب تاریک تورا به سمت خود فرامی خوانندچ
برای من غزلی با ردیف زن بنواز!ص
82
چقدر بوی گل سرخ می دهد بغلم !ص
79
به چشم های تو یک عمر بوسه مقروضم ص
28
تو قله ی محال مرا فتح کرده ای ص
74
به نظر می رسد که شاعر به تصویر های پارادوکسی علاقه ی بسیاری داشته ودرجای جای اشعارخود از آنها بهره جسته است .
شادی محزون ص22 باریدن باران از ابر عقیم ص
61
مهر چنگیزی!ص84 شتاب هایی که آهسته می روند ص64 قفس مهربان ص74
سکوت سوالی ص67 واضح مبهم ص64 ونمونه های فراوان دیگر.
اما چند تذکر:
یکی از نقص هایی که در این مجموعه به چشم می خورد ،عدم استفاده از علایم سجاوندی یا علایم نگارشی است .کار برد این علایم می تواند احساس شاعر را در لحظه ی سرودن به خواننده انتقال دهد . پس نباید از آن هاغافل شدکه چیزی جز ضرر عایدمان نخواهد شد.
دومین کاری که از نگاه من تلاش بیهوده ی شاعر را به دنبال داشته ،آوردن وزنی جدیدبرای غزلی است که می توانست با وزن پر کار برد ودلنشین
مفعول و فاعلات ومفاعیل وفاعلن
باشد ولی با اضافه کردن یک مستفعلن به ابتدای هرمصراع ،آن را بدآهنگ کرده وآن زیبایی مورد نظر را از غزل گرفته است .
در سه مصرع اول سه بیت مانده به آخر ،در این کلمات ،یک هجای کوتاه هم علاوه برمستفعلن جا خوش کرده است
در این بهار - از من مگیر - ای آفتاب! ص60
درباره ی غزل های با وزن دوری وطولانی که خود من هم از 20 سال پیش در این زمینه کار کرده ام ،ذکر این نکته ضروری است که وقتی حرف شاعر در نیم مصرع اول تمام نمی شود ونیم مصراع بعدی آن را تکمیل می کند می توانیم به آن روی آورده وآن را غزل بنامیم –البته باید مواظب باشیم که بهخاطر پُر کردن فضای طولانی ابیات ، به دامن حشو نیفتیم- در غیر این صورت ووقتی در هر نیم مصرع حرف شاعرتمام می شود ودر نیم مصرع بعد حرف دیگری دارد،دیگر نمی توانیم به آن غزل بگوییم بلکه چهار پاره ای است موقوف القوافی .
نمونه موفق اول اولین غزل این مجموعه
نمونه دوم غزل های ص 69و 70
به کار بردن کلمه ی من در تمام ابیات غزل عصر جمعه ص71 که خواننده از شاعر این مجموعه ،در رعایت این
نکات به ظاهر پیش پا افتاده اما مهم، انتظار بیشتری دارد.
در پایان از صبر و حوصله ی عزیزانی که این نظر ونه نقد را ،خوانده اند تشکر می نمایم .
30/5/93 سبزوار
md+v