نذر شاهچراغ وقتی به ما، زلال ضریحت عطا شده است یعنی بساط عشق و صفامان به پا شده است یعنی که از خزانه ی بی انتهای حق لطفی بزرگ در حق دنیای ما شده است تو منبع همیشه ی نوری که سالهاست هر سوی شهر، سو سوی نابت رها شده است ! " شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم " از حسن همجواری تو، با صفا شده است جز با حضور سبز تو، باغی عفیف1 نیست از یمن نام توست اگر دلگشا2 شده است حتا ارم3 به سمت تو، تعظیم کرده است اصلا تمام شهر، به عشقت بنا شده است ! بیچاره سینه ای که از این شور خالی است خوشبخت آن دلی که به این عشق، وا شده است " در کوی تو، شکسته دلی می خرند و بس " هر دل که پا گذاشته، حاجت روا شده است پس بی دلیل نیست که شهر از غزل پر است عشقت، چنین که همنفس کوچه ها شده است ! ### شاعر، مردد است که با این دو بیت شعر نذرش چنان که باید و شاید، ادا شده است؟! 1 = عفیف آباد، نام باغی است در شیراز 2= دلگشا، نام باغی است در شیراز 3= ارم، نام باغی است در شیراز