درود.خوب بود.بیت نخست از نظر زبانی با دیگر بیت ها فرق دارد. ساغر/چشم مست/ شعر را از نگاه و زبان شعر معاصر دور می کند. فعل می دهد، نیاز به حرف اضافه یا همان نشانه متمم دارد. مانند:به دستم می دهد. شاید این هم کمی به کار صدمه زده باشد. اگر چه سادگی وصمیمیت این نقص هارا پوشانده است. با پوزش.
.....................................................
سلام و درود بر جناب صفا دل عزیز و ممنون از ناگه نقادانه تان.اگر اجازه بفرمایید دو نکته را درباره مواردی که فرمودید عرض کنم:
1- بله حق باشماست.بیت اول به طرز کاملاً مشهودی قدمایی است و این طبیعتاً از چشم شاعری که در بیتهای دیگر سعی می کند امروزی باشد، پنهان نبوده است!در واقع منظورم این است آن شعری که می خواهد در یبت آخر شروع شود، همین بیت آغازین است.یعنی این بیت به ذهن شاعر رسیده و بعد بیتهای بعدی مثلا شرح پریشانی شاعر است.شاید بهتر بود این به نوعی مشخص تر ارائه می شدمثلا بیت مطلع در مقطع هم تکرار می شد.در هر حال نتیجه می گیریم که این حس را نتوانسته ام به مخاطب منتقل کنم!
2- اما درباره حذف حرف اضافه خدمتتان عارضم که حذف و گاه تکمیل حرف اضافه طبیعت زبان است.
این حذفها در محاورات بی شمار است و نیازی به مثال ندارد اما نباید فراموش کرد که در ادبیات کلاسیک ما نیز مرسوم بوده است.
دو حرف اضافه "به" و "در" بیشتر از دیگر حروف حذف شده اند.حتی در شاعران بزرگی مانند فردوسی و سعدی و حافظ نیز این حذفیات به چشم می خورند.
(در)همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی....سعدی
برو کنج قناعت جوی و (در) کنج عافیت بنشین.....حافظ
(به)خانه ی خود رفتمی این چون شدی.....مولوی
(در) شبی (به) یاد دارم که چشمم نخفت....سعدی
در پایان باز از شما شاعر و ادیب گرامی متشکرم که نظرات نقادانه تان باعث می شود که باب بحثهای ادبی در صفحات شاعران باز شود و شاعران هنگام سرودن حواسشان جمع تر باشد!
قربان مرامتان