تسلیم
تيري به خطا هم اگر انداخته باشي
حاشا که مرا از نظر انداخته باشي
بايد که به تسليم در اين عرصه درآيي
يعني که در اينجا سپر انداخته باشي
بر چوبة ني، راز اناالحق، نتوان گفت
الّا که به تسليم، سر انداخته باشي
منزل نتوان کرد در اين قاف، چو ققنوس
بايست به پر، شعله درانداخته باشي
يک جام از اين باده کشيدم، جگرم سوخت
شايد که در اين خُم، نظر انداخته باشي
از من مطلب، صحبت افسردگيام نيست
تا در نفسم، شعله دَرانداخته باشي
پيش از تو وفا نيز در آيين جفا بود
شايد که تو اين رسم برانداخته باشي
با نالة من، تير دعا، بال اثر داشت
جز آنكه تواش از اثر انداخته باشي
سرسبزترين جنگل شاداب، توان ديد
تا جلوه به کوه و کمر انداخته باشي
اي ديده مبار اين همه سيلاب، که ترسم
سامان مرا، در خطر انداخته باشي.
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 4:58:42
| تعداد مشاهده این شعر :
1573
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.