ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



آخرین پیغمبر
گفتم نگاهم کن تو پیراهن در آوردی
گفتم کلاه آور تو سر با پیکر آوردی

 گیلاس و بادام تر و برگ گل و لاله
از هر کدامش خواستم تو بهتر آوردی

 از گونه ها و لالۀ گوش و سر و گردن
یک دسته گل همراه حلوای تر آوردی

  رفتی به جلد حضرت حوا و با سیبت
 فریاد ابلیس اشک آدم را در آوردی
 
انداختی در دام توفان کشتی ام اما
نوح آفریدی کوه کردی لنگر آوردی

 برق نگاهت بود و ابراهیم و اسماعیل
 بر دست آن یک، حلق این یک خنجر آوردی
 
گفتی زلیخا را که شش در را ببند آنگاه
از دامن یوسف کلید ششدر آوردی
 
اعجاز و سحرت را عصا و ریسمانی نیست
موسی و ساحر را خودت از خود در آوردی

 از ماه تا ماهی که زیر گنبد سبز است
زیر نگین سبز یک انگشتر آوردی

  در خنده های بی دلیلت بارها دیدم
 پیغمبری از یک زن بی شوهر آوردی

ایمان به چشم مستت آوردیم چون دیدیم
با یک نگاهت آخرین پیغمبر آوردی

 غلامعباس سعیدی
کلمات کلیدی این مطلب :  آخرین پیغمبر ، غلامعباس سعیدی ،


   تاریخ ارسال  :   1393/3/6 در ساعت : 8:38:12   |  تعداد مشاهده این شعر :  1270


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد یزدانی جندقی
1393/3/12 در ساعت : 19:18:56
مخاطب نوعی این شعر ابتدا به دنبال شخصیتی می گردد که بارها با لحنی صمیمانه مورد خطاب اینگونه مورد خطاب قرار می گیرد " تو پیراهن در آوردی تو سر با پیکر آوردی تو .... به لحاظ لفظی این تکرار خطابی انهم در دوبیت شروع شعر نشان از شتابزدگی در پرداخت دارد به ویژه اینکه ردیف شعر نیز چنین خطابی را در نهاد خود مستتر دارد آوردی مترادف تو آوردی ... از دیگر موارد اضافه ی لفظی در مطلع :گفتم گفتی ها ست که زبان اثر را از بیان امروزی دور می کند از طرفی خطاب امری به شخصیت غایب این متن که در هر حال شخصیتی کاریز ماتیک است چندان خوش نمی نماید و در بافت درونمایه و فرم گسستی نسبی ایجاد می کند خود نمایی بیش از حد بعضی ترکیب ها مانند :) خودت از خود در آوردی ) که خودت اول کارکرد خاصی ندارد یا : در ) خنده های بی دلیلت ) که ) خنده ها ی ) در این ترکیب جیغ می زند از نکات قابل بررسی بیشتر در پرداخت است که از بافت ریز و نرم سایر ترکیب ها دور افتاده است //
اما از بیت سوم لفظ به تعادل منطقی و پرداخت شاعرانه می رسد همچنانکه درونمایه در درسراسر این غزل پر حرارت و پویاست
و این بیت :
رفتی به جلد حضرت حوا و با سیبت
فریاد ابلیس اشک آدم را در آوردی
نقطه اوج و اعتلای این غزل در هارمونی لفظ و معنا می باشد اگر از دید گاه معمول به این غزل نگریسته شود لنگه دوم این بیت می تواند صدر مطلع غزلی خوش ساخت قرار گیرد ظرفیت قافیه در حد اعلای نو آوری در سایر ابیات دنبال شود و مخاطب را بی هیچ دلواپسی در روند گفتمانی عارفانه و آیینی قرار دهد اما اینکه چرا چنین منطقی بر این سروده حاکم نیست ؟ بهترین پاسخ در نهاد این متن نهفته است اگر چنین فضایی بر این غزل چیره شود یعنی فضای یکنواخت و مورد پسند عام مخاطب غزل سنتی درونمایه ی متفاوت اثر کمرنگ می شود در باره محتوای شعر از دیالوگ های شکرانه در سازگاری یا سازگاری همراه با گلایه با مرور حکایت بر ساخته یا دگر ساخته شاعر نیز نمی توانم سخن نگویم به این ترتیب تعبیر ی که شاعر در فراسمت سخنان خود دارد عمیق و قابل درنگ است تزیین سراسری غزل با استفاده از ارسال مَثَل همچنین پایانبندی درخشان از ویژگی های مهم این شعر است که این غزل را چند گام جلوتر از موارد مشابه نشان می دهد در پایان از شاعر محترم و اندیشمند که خود منتقد ادبی متعهد و چیره دست است بابت این اضافه نویسی پوزش می طلبم
محمد یزدانی جندقی
غلامعباس سعیدی
1393/3/14 در ساعت : 12:13:40
درود بر حضرت دوست جناب یزدانی بزرگوار


بسیار آموختم

زنده باشید
نام ارسال کننده :  عظیمه ایرانپور     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
درود بر شما
نام ارسال کننده :  عظیمه ایرانپور     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
درود بر شما
حسین احسانی فر
1393/3/6 در ساعت : 11:10:59
درود بر استاد گرانقدر
بسیار زیباست و بر دل نشست

مؤید و مأجور باشید

ایمان به چشم مستت آوردیم چون دیدیم
با یک نگاهت آخرین پیغمبر آوردی
غلامعباس سعیدی
1393/3/6 در ساعت : 12:30:27
درود و سلام بر جناب احسانی فر بزرگوار

سپاسگزارم

زنده باشید
دکتر آرزو صفایی
1393/3/7 در ساعت : 14:42:35
درود نیک مهر گرامی
زیبا سرودید و بر دل نشست
ماندگار باشید
عیدتان فرخنده باد
حسین نبی زاده اردکانی
1393/3/6 در ساعت : 9:48:1
سلام.
عیدتان مبارک.
غلامعباس سعیدی
1393/3/6 در ساعت : 12:29:40
سلام بر جناب اردکانی بزرگوار
سپاس
عید بر شما و تمام دوستان مبارک باد
زنده باشید
محمدمهدی عبدالهی
1393/3/6 در ساعت : 20:48:6
سلام و عرض ادب بزرگوار
درود بر شما
عيدتان مبارك
زيبا بود
همواره شاعر بهترين هاي عالم باشيد
يا علي
خدابخش صفادل
1393/3/6 در ساعت : 9:18:12
درود. خوب بود.اما: دربیت نخست ،مصراع دوم، فصاحت ندارد.فعل آور کاربرد امروزی ندارد.. همچنین این بیت این جور باشد بهتراست :انداختی در دام توفان کشتی ام را، بعد... همچنین بیت پایانی فصاحت به دلیل حذف را صدمه دیده. پیروذ باشید.
غلامعباس سعیدی
1393/3/6 در ساعت : 12:27:55
درود و سلام بر حضرت دوست جناب خدابخش صفادل بزرگوار





سپاسگزارم که مطالعه قرمودید و نظرتان را گذاشتید.

تا گمان بی توجهی به نظرهای حضرت عالی نرود، توضیح مختصری تنها جهت عرض ادب می دهم:

در بارۀ فعل آور که فرمودید امروزی نیست به نظرتان احترام می گذارم؛ اما حتما می پذیرید که زبان شعر به هر حال با زبان گفتار متفاوت است؛ با این وجود می پذیرم که اگر وزن اجازه می داد و به جای "آور" ، "بیاور" می گذاشتم بهتر بود.

دو نکتۀ دیگر هم فرموده اید که به گمان من ریشه در یک اصل دستوری ریشه انداخته در ذهن مبارک شما دارد. آن اصل احتمالا این است: حذفِ "را" بعد از مفعول جایز نیست.

همانگونه که می دانید نه را همیشه علامت مفعول است و نه مفعول لازم است همیشه با را بیاید. در کمتر غزلی از حافظ هست که رای مفعولی حذف نشده باشد. مثلا به ابیات زیر از آغاز دیوان حافظ توجه فرمایید:



به می سجاده (را) رنگین کن .....



کجا دانند حال ما (را) سبکباران ساحل ها



بده ساقی می باقی (را) که در جنت نخواهی یافت ......



چنان بردند صبر (را) از دل ...







حدیث از مطرب و می گو و راز دهر (را) کمتر جو





آیینه سکندر جام می است بنگر

تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا (را)

و مثالهای متعدد دیگر



ببخشید



دوباره سپاسگزارم که توجه فرمودید دقیق و مطالعه کردید



زنده باشید

خدابخش صفادل
1393/3/6 در ساعت : 13:16:4
درود بر شما.کار های شما عالی ست.من دوست دارم بشتر ازاین ها صیقل بخورد. به یک دستی بیشتری برسد. وگرنه شعرهای تان بسیار زیباست.پیروز باشید.
علی اصغر اقتداری
1393/3/6 در ساعت : 13:38:24
درود بر شما
شعری آمیخته با انواع تلمیحات که هر کدام هم به خوبی نقش خودرا ایفا کرده اند از شما جز این هم انتظار نمی رفت
ولی در بیت اول با جناب صفادل هم عقیده ام وکلا مصراع دوم بیت اول حتی می تواند بار معنایی منفی هم داشته باشد ضرب المثلی است که می گویند به فلانی گفتند برو کلاه بیار رفت وسر آورد ومعمولن با تمسخر این ضرب المثل هم راه است من اگر جای شما می بودم حتمن این مصراع را باز آفرینی می کردم
غلامعباس سعیدی
1393/3/6 در ساعت : 14:18:47
درود و سلام بر حضرت دوست جناب اقتداری بزرگوار

درود دوباره بر حضرت دوست جناب صفادل بزرگوار



وقتی دو شاعر سخن سنج چون جناب اقتداری و جناب صفادل در بارۀ مصرع دوم بیت نخست هم داستان هستند، حتما ایرادی دارد.



آموختم از شما و از جناب صفادل بزرگوار



زنده باشید.
صمد ذیفر
1393/3/8 در ساعت : 16:22:16
سلام.
درود فراوان بر حضرت دوست جناب استاد سعیدی عزیز .
باز به غزلی شیوا پر مفهوم محظوظ شدم . دستمریزاد .
طبع روان و قلم توانای استاد پاینده .
اعجاز و سحرت را عصا و ریسمانی نیست
موسی و ساحر را خودت از خود در آوردی

از ماه تا ماهی که زیر گنــبد سبز است
زیر نگین ســــبز یک انگشــــــتر آوردی
ابراهیم لایق برحق
1393/3/6 در ساعت : 9:35:23
رفتی به جلد حضرت حوا و با سیبت
فریاد ابلیس اشک آدم را در آوردی


درودتان
تبریک
واقعا دستمریزاد. فیض بردم
غلامعباس سعیدی
1393/3/6 در ساعت : 12:28:36
درود و سلام بر جناب لایق

زنده باشید
ابوالقاسم افخمی اردکانی
1393/3/6 در ساعت : 19:53:8
درود بر شما...
بسیار ژرف و زیبا... دستمریزاد...
بازدید امروز : 23,377 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,981,977
logo-samandehi