سلام بر شاعر ودوست عزیزم جناب حاج محمدی
نظامی در اهمیت شعر وشاعری فرموده است که :
پیش وپسی بست صف کبریا
پس شعرا آمد وپیش انبیا
گرچه در جایی دیگر هم در وصیت به فرزندش این گونه می گوید :
در شعر مپیچ ودر فن او
چون اکذب اوست احسن او
در بیت بالا نظامی مرتبه ی شعرارا تا مقام پیامبری بالا برده وآن هارا در صف کبریا یی که اول آن ها پیامبران ودر پشت سر آن ها شاعران ، هستندقرار می دهد
به راستی چرا نظامی این نظررا مطرح می کند . او شاعری است که در مخزن الاسرار خود ثابت کرده که شایسته ی چنین مقامی هست و در تاریخ می خوانیم که دعبل خزایی دار بر دوش از حقاقی پرده بر می دارد که که بنی عباس بر آن پرده کشیده اند و در زندگی رسول اکرم می بینم که که آن بزرگ ، پیراهن مبارکش را به عنوان صله به شاعری که شعرش را در خدمت اسلام قرار داده می بخشد واین عمل نیز در زمان مرحوم امام انجام گرفت که پیراهن خودرا به مرحوم حسن حسینی به خاطر شعر
هله چشم من فانی چشم تو
اهدا کردند
همه ی این ها ازاین حکایت دارد که مرتبه ی شعر متعهدانه وشاعر مسئول در چه حدی است
من با همه ی احترامی که برای فرمالیست ها قائلم ولی نظریه ی هنر برای هنر را هیچ گاه قبول ندارم یعنی نمی توانم قبول کنم که شاعر تمام همت خودرا برای زیبا آفرینی به کار برده واز مفهوم غافل بماند
چه بسیار شاعرانی بوده اند که شعر های بی نقطه گفته اند وچه کسانی که در مسابقه ی شعر بی معنی گفتن بر یک دیگر سبقت می گرفته اند واین ها همه دلیلی بر استادی وتوانمندی این شاعران بوده است ولی آیا تمام هم و غم شاعر فقط نشان دادن استادی او است ؟ پس مسئولیت او در قبال خدا ومردمی که با او در زیر یک سقف زندگی می کنند چه می شود ؟ مگر می توان در جامعه ای که انواع اختلاس ها وبی عدالتی ها انجام می گیرد سکوت کرد واز عدالت علوی نگفت ؟ مگر می توان در قبال سرنوشت وطنی که مورد هجمه ی حرامیان استکباری قرار می گیرد سکوت اختیار کرد ودل به هر چه پیش آید خوش آید سپرد ؟ وهزاران چرا ومگرهایی که مثنوی هفتاد من کاغذ می شود.
جناب حاج محمدی از جایی که به دو زبان فارسی وعربی به خوبی تسلط دارند توانایی زیادی در شعر دارند ولی آیا مخاطبین او هم در این عصری که فرصت ها بسیار کم وحوصله ها اندک است چون او به شعر می نگرند شاید از بی سوادی این حقیر باشد که اشعار تصنعی ایشان را نمی پسندم ودر بعضی موارد نمی فهمم !
من امضا می دهم که توانایی ایشان بسیار بالا است ولی امضا نمی کنم که در این گونه شعر هاد شاعر مورد نظر نظامی است
نیما با آوردن سبک نو که به نیمایی مشهور شد به شاعران این پیام را داد که خود را از قیود وزن های مساوی وردیف وقافیه ی اجباری برهانند گرچه او نیز قافیه را زنگ مطلب می داند ولی در جایی که لازم باشد
غزل بعد از انقلاب به به عنوان یک قالب غالب حضور خودش را تثبیت کرد ولی اگر قرار باشد که در یک غزل تقریبأ تمام کلمات هر مصراع با کلمات دیگر هم قافیه باشند دیگر از شعر ومفاهیم بلندی که از آن انتظار داریم اثزی بر جای نخواهد ماند
این غزل وغزل های مشابه آن را که از استاد حاج محمدی دیده ایم در نوع خودش شاه کار است البته از نظر فرم ولی شاه کار برای چه ؟ وقتی پیام شاعر در لابه لای قافیه وردیف گم شود چه حاصلی از این همه رنج بر خود هموار کردن ؟
البته مصرا ع های اول او قابل قبول هستند ولی مصراع های دوم .....