ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



بنگر که سرتا پا سریم ازشوق فطرت جوش خود

وَ هَذا هُوَ خَبطٌ أعظَمُ!
&&&&&&&&&&

 سپاس فراوان دوستان و سروران ارجمند حضرات جندقی ، خصلتی ، پورافشار، عموصادق  را که در بخش نقد ونیز دیگرعزیزانی را  که در قسمت نظرات به نقد اثر قبلی این حقیرپرداخته و مطالب جدا ارزنده ای را عرضه داشتند که از بسیاری جهات جنبه ی تعلیمی داشت . هرچند این قبیل خبط ها تفنّنا و از سر طبع ورزی از کمین سرمی زند . از دوستان عزیز و ارجمندی که با پیامک نظرشان را در باره ی اثر قبلی  ابراز داشتند بویژه استاد عزیز خوش عمل کاشانی و استاد عزیز کرمی ممنون و سپاسگزارم . امیدوارم دوستان عزیز از نقد این ذوالقوافی هم  بر مبنای قرائن حالیه و مقالیه و نه فالیه !!! کوتاهی نفرمایند .


%%%%%%%%%%%%%%%%%%

رودیم اگر دیدی کــه تـــن بر پیرهن پوشـیده ایم

بودیم ، تردیـدی بــه فـــن درانجمــن جوشیده ایم

 

فرّی همـــایونی که در ما هست مادر زادی است

هودیم ــ فرهیـــدی دَمَن ــ فر از لَــبَن نوشیده ایم

 

آهیــم و گاهـــی راه مـــا بـــر آستـــانی بگـذرد

دودیم در دیدی عَلَـــن صرصر وطـن کوشیده ایم

 

در رستخـــیز عشق ما غوغای خون دارد جنون

عودیم، سربیدی وطن  سر در خُتَن خوشیـده ایم

 

بنگر که سرتا پا سریم ازشوق فطرت جوش خود

پودیــم ، برچـــیدی پَرَن ؟ پَر از پَرَن دوشیده ایم



 

کلمات کلیدی این مطلب :  ،


   تاریخ ارسال  :   1392/11/13 در ساعت : 18:19:50   |  تعداد مشاهده این شعر :  1478


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد وثوقی
1392/11/14 در ساعت : 19:51:49
بسم الله
سلام و عرض ادب
هیچ شاعر سپیدسرایی را نمی‌شناسم که به وزن و قافیه و مسایل فنی ادبیات کلاسیک مسلط نباشد و کاری که حتی به‌یک‌بارخواندن بیرزد عرضه کرده باشد. کسی اگر می‌شناسد نشانی بدهد! البته سپید گفتم و منظورم همه‌ی انواع و اقسام قوالبی است که باورمندان‌شان معتقد به "آزادی" از به‌اصطلاح قیود دست‌وپاگیر سنتی و خصوصاً وزن و قافیه هستند. آری سهل‌گرایی و شعر نازل: توهمِ "برمن‌چنین‌نازل‌شده" چیزی است و "آسمان" را "آسان" کردن بحث دیگری است: "سنلقی علیک قولاً ثقیلاً "+ "و لقد یسّرنا القرآن للذکر" این هنر است... بگذریم.
هر کاری تنفسی و زنگ تفریحی دارد و تنفس شعرا معمولاً پرداختن به ساخت متن‌های تفننی (از دید خودشان) است. می‌بینیم شعرای جِدسرا تفنناً طنز و پارودی می‌پردازند و شعرای کلاسیک سپید می‌گویند و رمانتیک‌ها سیاست می‌ورزند و سمبولیست‌ها واسوخت می‌بافند و به عکس. نیما ذیل یکی از اشعار کلاسیک‌اش (شعرِ ضعیفِ «حکایت») فرموده است: "در ضمن اصلاح و پاکنویس «مرغ آمین» در تنفس و رفع خستگی در ضمن چائی خوردن این را ساختم. چقدر اینطور کار کردن آسان و عاری از زحمت اتود و فکر است"!
باری تفنن در شعر بد که نیست؛ تمرینی جدی و مفید هم می‌تواند باشد. عبور از تنگناهای خودخواسته ورزش ذهن و زبان شاعر است. شاعر چگونه باید تمرین کند؟! پاسخ بنده، کار در همین تفنن‌های شعری است. اشکال وقتی وارد است که تفنن، جای کار جدی را بگیرد و شاعر کارش بشود دنبال "سحر حلال" رفتن! (جناب حاج محمدی در میان ده‌ها شعری که منتشر کرده‌اند فقط چندتای‌اش تفنن و اقتدارنمایی بوده است که البته کاش همین چندتا هم بعد از پخته‌شدن "فرم" منتشر می‌شد. و منظورم از فرم، فعلاً همان نسخه‌ی روسی آن است).
اشکال اساسی بنده به این کار و کار قبلی، نوع انتخاب قوافی و سهل‌انگاری در انتقال مفهوم است و این در حالی است که از شاعر محترم شعرهای عمیق و ظریف و خوش فرم کم‌ نخوانده‌ایم. در واقع نوعی نقض غرض در این کارها مشاهده می‌شود: اگر شاعر محترم خواسته خودش را به تنگنا بیندازد و بعد سربلند از این ورطه بیرون بیاید ـ که به نظرم پنجاه‌شست درصد و نه بیشتر در این‌کار موفق بوده است ـ این سهل‌انگاری‌ها در فرم (اکثر مصرع‌های زوج) چه توجیهی دارد؟ و چرا این قوافی این‌قدر "ساده و تکراری" انتخاب شده‌اند؟! واضح است که این کار صنعت و تفنن است و شاعر محترم می‌توانست از همان ابتدا (مصرع اول) بنا را بر کلماتی بگذارد که دارای قوافی امروزی‌تر، مناسب‌تر و غافلگیرکننده‌تر باشند (نه مثلاً "پرن" در معنی ثریا و دیبا و پل و ... یا دمن در معنی صحرا و دامن و یا "پر" احتمالاً به معنی طیف و پرتو و یا حتی "بید" که با توجه به "ختن" شاید هوس "آیین" هندوستان کرده باشد و البته همه امروزه غیر بلیغ و بی‌تأثیر).
اما به لحاظ انتخاب وزن نسبت به انتخاب واژه، در این دو شعر بهتر عمل شده است: تکرار "فاعلن" و "مستفعلن". بسیاری از عبارات فارسیِ محاوره‌یی، بر این دو وزن اند: "بسته بود" فاعلن و "رفتی کجا؟" مستفعلن. آن‌وقت معلوم نیست چرا شاعر محترم با این موسیقی آشنا، سراغ آن واژه‌های متروک رفته است آن‌هم برای بیان مفاهیم متافیزیکی؟! مفاهیمی که به علت صعوبت ذاتی‌شان باید ساده و روان و قابل‌فهم بیان شوند نه این‌که در حجاب الفاظ، مستصعب شوند! (پس انتقاد بنده این است که موضوع با نحوه‌ی بیان نمی‌سازد. این زبان اگر برای بیان مفاهیم طنز به‌کار گرفته شود مشکلی ندارد اما نه برای شعری با این مفاهیم جدی. البته خود این "خلاف انتظار" می‌تواند جلب توجه کند و خواننده بپندارد که نکند شاعر قصدش طنازی بوده است؟).
در واقع بنده به توجیه‌ناپذیریِ نحوه‌ی کاربردِ الفاظِ در بافتِ کلیِ شعر ایراد دارم و نه به مقفی بودن‌اش به چند قافیه یا صرف استفاده از الفاظ متروک. به‌نظرم این شعر تعقیید لفظی دارد؛ نه این‌که مبهم به ژرف‌ساخت معانی و غنی‌شده به امواج موسیقیایی باشد و گر نه شخصاً یک بیت سنتی و خوب را با بسیاری از دفاتر اسپاسمانتالیست‌ها و موج نوها و ... عوض نمی‌کنم!
از چهار مصرع بسیار زیبای کار هم نمی‌شود گذشت که بنده به صورت دو تک بیت خوانده‌ام و انصافاً بسیار زیبا هستند:
آهیـــم و گاهـــــی راه مـــا بــــر آستـــانی بگـذرد
بنگر که سرتا پا سریم ازشوق فطرت جوش خود

در رستخـــیز عشق ما غوغای خون دارد جنون
رودیم اگر دیدی کــه تـــن بر پیرهن پوشــیده ایم

توضیح: پیامکی، به استاد حاج محمدی عرض کردم نظری برای این شعر نوشته‌ام اما از انتشار آن پشیمان شده‌ام مبادا ناراحت شوید؛ ایشان هم رخصت دادند البته به‌شرط «بی‌رحمی نکردن»! منتهی بنده تمام و کمال به شرط ایشان عمل نکردم که از این بابت از ایشان پوزش می‌طلبم!
یا علی (ع)


علی اصغر اقتداری
1392/11/14 در ساعت : 0:43:51
سلام بر شاعر ودوست عزیزم جناب حاج محمدی
نظامی در اهمیت شعر وشاعری فرموده است که :
پیش وپسی بست صف کبریا
پس شعرا آمد وپیش انبیا
گرچه در جایی دیگر هم در وصیت به فرزندش این گونه می گوید :
در شعر مپیچ ودر فن او
چون اکذب اوست احسن او
در بیت بالا نظامی مرتبه ی شعرارا تا مقام پیامبری بالا برده وآن هارا در صف کبریا یی که اول آن ها پیامبران ودر پشت سر آن ها شاعران ، هستندقرار می دهد
به راستی چرا نظامی این نظررا مطرح می کند . او شاعری است که در مخزن الاسرار خود ثابت کرده که شایسته ی چنین مقامی هست و در تاریخ می خوانیم که دعبل خزایی دار بر دوش از حقاقی پرده بر می دارد که که بنی عباس بر آن پرده کشیده اند و در زندگی رسول اکرم می بینم که که آن بزرگ ، پیراهن مبارکش را به عنوان صله به شاعری که شعرش را در خدمت اسلام قرار داده می بخشد واین عمل نیز در زمان مرحوم امام انجام گرفت که پیراهن خودرا به مرحوم حسن حسینی به خاطر شعر
هله چشم من فانی چشم تو
اهدا کردند
همه ی این ها ازاین حکایت دارد که مرتبه ی شعر متعهدانه وشاعر مسئول در چه حدی است
من با همه ی احترامی که برای فرمالیست ها قائلم ولی نظریه ی هنر برای هنر را هیچ گاه قبول ندارم یعنی نمی توانم قبول کنم که شاعر تمام همت خودرا برای زیبا آفرینی به کار برده واز مفهوم غافل بماند
چه بسیار شاعرانی بوده اند که شعر های بی نقطه گفته اند وچه کسانی که در مسابقه ی شعر بی معنی گفتن بر یک دیگر سبقت می گرفته اند واین ها همه دلیلی بر استادی وتوانمندی این شاعران بوده است ولی آیا تمام هم و غم شاعر فقط نشان دادن استادی او است ؟ پس مسئولیت او در قبال خدا ومردمی که با او در زیر یک سقف زندگی می کنند چه می شود ؟ مگر می توان در جامعه ای که انواع اختلاس ها وبی عدالتی ها انجام می گیرد سکوت کرد واز عدالت علوی نگفت ؟ مگر می توان در قبال سرنوشت وطنی که مورد هجمه ی حرامیان استکباری قرار می گیرد سکوت اختیار کرد ودل به هر چه پیش آید خوش آید سپرد ؟ وهزاران چرا ومگرهایی که مثنوی هفتاد من کاغذ می شود.
جناب حاج محمدی از جایی که به دو زبان فارسی وعربی به خوبی تسلط دارند توانایی زیادی در شعر دارند ولی آیا مخاطبین او هم در این عصری که فرصت ها بسیار کم وحوصله ها اندک است چون او به شعر می نگرند شاید از بی سوادی این حقیر باشد که اشعار تصنعی ایشان را نمی پسندم ودر بعضی موارد نمی فهمم !
من امضا می دهم که توانایی ایشان بسیار بالا است ولی امضا نمی کنم که در این گونه شعر هاد شاعر مورد نظر نظامی است
نیما با آوردن سبک نو که به نیمایی مشهور شد به شاعران این پیام را داد که خود را از قیود وزن های مساوی وردیف وقافیه ی اجباری برهانند گرچه او نیز قافیه را زنگ مطلب می داند ولی در جایی که لازم باشد
غزل بعد از انقلاب به به عنوان یک قالب غالب حضور خودش را تثبیت کرد ولی اگر قرار باشد که در یک غزل تقریبأ تمام کلمات هر مصراع با کلمات دیگر هم قافیه باشند دیگر از شعر ومفاهیم بلندی که از آن انتظار داریم اثزی بر جای نخواهد ماند
این غزل وغزل های مشابه آن را که از استاد حاج محمدی دیده ایم در نوع خودش شاه کار است البته از نظر فرم ولی شاه کار برای چه ؟ وقتی پیام شاعر در لابه لای قافیه وردیف گم شود چه حاصلی از این همه رنج بر خود هموار کردن ؟
البته مصرا ع های اول او قابل قبول هستند ولی مصراع های دوم .....
نام ارسال کننده :  محمد میرزایی     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام اقای حاج محمدی من میرزایی شاگرد شما در مدرسه بهشتی کلاس سوم ریاضی 301 هستم واقعا شعر شما بسیار زیبا است و من شعر های شما را خیلی دنبال میکنم
عباس خوش عمل کاشانی
1392/11/14 در ساعت : 20:31:54
اســـــــــــتاد سخن به شیوه ی قاآنی
پیچیده به لفظ و کــــــــــرده معنا فانی
چون «عطر حرم» ز سر برد هوشت را
از منظر «خوش عمل» گرش برخوانی!!
مجتبی اصغری فرزقی
1392/11/14 در ساعت : 18:23:0
سلام استاد حاج محمد ي عزيز

اول اينكه شعر شما را خواندم
دوم اينكه بابت پيامك هايي كه ارسال مي كنيد كمال سپاس را دارم

شاگرد شما

كيان- مشهد
حسین احسانی فر
1392/11/13 در ساعت : 20:28:53
سلام و عرض ادب خدمت استاد ارجمند

بسیار زیبا سرودید
سرودن چنین شعری سخت است اما نه برای استادی مانند شما!

شعرتان آهنگ زیبایی دارد و به دل مینشیند.

برقرار باشید
راشین گوهرشاهی
1392/11/15 در ساعت : 15:40:36
چه آهنگ و نظم زيبايي!
دست مريزاد ودرود بر اين موسيقيايي نيكو
سارا وفایی زاده
1392/11/14 در ساعت : 15:37:44
سلام استاد شعرهای همیشه ناب

زیبا سروده تان را خواندم

مانا مانی
محمد وثوقی
1392/11/14 در ساعت : 0:15:8
سلام و عرض ادب استاد
هم جالب بود هم ترسناک‌تر از قبلی!
در آن اوزان نادر هم امتحانی بفرمایید ببینیم چه می‌شود استاد الاکرام بالاتمام!
یا علی (ع)

رضا کرمی
1392/11/14 در ساعت : 18:49:34
با عرض سلام خدمت دوستان ...مثل این شعر جناب استاد حاج محمدی به موتور سواری می ماند که گاهی ا زسر تفنن و سرشاری فن به سرش می زند که تک چرخی نیز بزند .... این تک چرخ زدن اگر در رویه ی معمول موتور سواری لحاظ شود چندان کارا و معمول به نظر نمی رسد ولی از زاویه ای دیگر می تواند تخصص و تبحر موتور سوار را به اهلش نشان دهد ((اهلش)) از این نظر که این تک چرخ زدن در خیابانی شلوغ صورت نگرفته است و ناظرین عابرینی معمولی نیستند .... در این کوچه ی با صفا اهالی همه اهل فن می باشند و و تک چرغ زدن موتور سوار از زاویه ی فن و تفنن می تواند چشم نواز باشد
علی اصغر اقتداری
1392/11/14 در ساعت : 14:16:42
سلام
با پوزش در قسمت نقد نام دعبل خزاعی به غلط خزایی آمده که بدین وسیله تصحیح می شود
حمیده میرزاد
1392/11/14 در ساعت : 20:56:50
سلام بر شاعر غزلهای ناب

این غزلهای ناب ،مهارت استادانه تان را به رخ میکشد.

شاعرانگی تان مستدام
محمدمهدی عبدالهی
1392/11/13 در ساعت : 23:56:26
سلام و عرض ادب بزرگوار
زيبا سروديد
بسيار زيبا بود
مويد باشيد و پاينده
بازدید امروز : 8,656 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,229,863
logo-samandehi