کودکانه ای از کودکی هایم تقدیم به امام خمینی (ره) -او که با تمام کودکی، عاشقانه دوستش داشتم-
مردی از تبار گل بود / میون باغ قناری
همه جا سیاهی بود و/ اومد او برای یاری
یک گل محمدی بود / واسه قلبی که شکسته
مثل آب برای لنجی / که توی گِـلا نشسته
مثل نرگسای صحرا / سفید و پُـر از صفا بود
برای دل یتیما / یه سبد بوی خدا بود
دلش آسمونی بود و / رنگ او به رنگ دریا
غنچه ی لبش همیشه / پُر خنده های زیبا
وقتی اون اینجا نبودش / نوبت گریه ی ما بود
وقت درد و رنج و ظلمت / وقت مردن صفا بود
شبا بی ستاره بودن / دل ما می سوخت توی تب
قصه ی دیو و پری بود / قصه ی سیاهی شب
اومد و گلای تکبیر / پیش پاش جوونه کردن
کفترای چاهی اون روز / رو درختا لونه کردن
قلب پاکش مث خورشید / مثل قلب شاپرک ها
اومد و دلهای ما رو / با خودش برد پیش ابرا
اون مث فرشته ها بود / تو دل سیاهی شب
شیشه ی دیو رو شکست و / خنده داد به روی هر لب
خیلی زود از پیش ما رفت / مثل گلهای بهاری
مونده امّا یاد خوبش/ تو صدای هر قناری
شعر از آراسته نیا -http://suzestan.blog.ir