ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



اولین شعرهایی که سرودم...
یادم می آید اولین شعر منظوم بی نقصی که سرودم-البته بی نقص که می گویم صرفا از حیث وزن و قافیه است-در کلاس اول راهنمائی بودم و 12 سال بیشتر نداشتم.شب عید قربان بود، مدیر مدرسه ای که می رفتم -مرحوم حجت الاسلام والمسلمین علی محمد مدرس کاشانی خطیب وادیب و شاعربرجسته ی ذواللسانین و اولین موسس مدرسه ی غیرانتفاعی در ایرلن-در زنگ فوق برنامه ی کلاس از من خواست شعری به مناسبت بسرایم.یک ربع ساعت گذشت و من شعری شاید هفت-هشت بیتی سرودم که متاسفانه جز بیت مقطع دیگر ابیات از یادم رفته است.بیت مقطع چنین بود:
«خوش عمل»گوید  مسلمان  شاد باش
عید  قربان  شد ،  خدا را   یاد    باش
و اما اولین شعری که از من در مطبوعات به چاپ رسید یک غزل عاشقانه بود.14 ساله بودم و در کلاس سوم راهنمایی درس می خواندم.غزل را که گفتم بی آن که برای کسی بخوانم به نشانی مجله ی دختران و پسران -از مجلات روزنامه  اطلاعات که مسئول صفحات شعرش تیمور گورگین بود-ارسال کردم.سه هفته بعد شعرم در مجله چاپ شد و من آن روز بیش از سی شماره از مجله را خریدم.در کوچه و خیابان که راه می رفتم با تبختر به اطرافم نگاه می کردم و فکرم این بود که همه ی رهگذران مرا و شعرم را می شناسند!عالم نوجوانی عجیب عالمی است....واما غزل که بدون کمترین تغییری در مجله درج شده بود چنین است:

من از دست  تو  امشب  تا  پگاهان   جام  می گیرم
شراب  عشق   می آشامم  و    آرام        می گیرم

درون  بستر  آغوش   گرمت  ،   نرم    می غلتــم
در این   شام   صفا    داد  دل  از   ایّام   می گیرم

ز   چشم  نیم  مستت باده های اشک    می نوشـم
غزل   می خوانم  و  با  خاطری خوش کام می گیرم

فرار  از  من  مکن  بادام  چشم شوخ و شیرینکار
که  من  آهو  اگر  وحشی   شود با  دام می گیـرم

من  آن  سوداگر  بازار   عشقم  مرمرین  پیکــر
که از  کنج  لبت با بوسه   لعل   خام    می گیــرم

هنوز  از  فیض خاطر«خوش عمل»دربستر رویا
نشان از  حاصل  آن عشق   بی فرجام می گیــرم


این غزل گذشته از هر حسن و قبحی که دارد-که قبحش همان عریان بودنش است-حاصل طبع نوجوانی است که همه ی اوقات فراغتش را صرف خوانش کتابها و دواوین شعر قدما و معاصرین می کرد و بدیهی است که در لفظ و معنا و مضمون از آن سروده ها تاثیر پذیر باشد.حقا که شعر متعهد و سالم و نجیب ما ره آورد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی بود.در آن عهد و زمان به جز سه چهار شاعر-که آثارشان هم در سطح وسیعی منتشر نمی شد و با اقبال چندانی هم مواجه نبود-بقیه به همین منوال که نوجوانی مقلّد آنان سروده است می سرودند.

کلمات کلیدی این مطلب :  در 11 و 14 سالگی-تقلید صرف-غزل عریان ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1392/10/18 در ساعت : 10:31:37   |  تعداد مشاهده این شعر :  998


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

آلاله جنیدی
1392/10/18 در ساعت : 12:48:52
سلام استاد
محمدمهدی عبدالهی
1392/10/19 در ساعت : 10:43:16
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد بزرگوارم
درودهای بیکران بر شما
ماجور باشید
علی‌رضا حکمتی
1392/10/18 در ساعت : 12:8:58
السلام علیک استادخوش عمل

مانندهمیشه محظوظ شدم.
صمد ذیفر
1392/10/18 در ساعت : 14:26:32
سلام مجدد محضر استاد عزیز .
حقیر متولد 1340 و برادر بزرگتر 1337 همسن حضرتعالی .
شغل پدری نانوایی سنگکی از زمان جنگ جهانی و سالهای قحطی.. خود نیز در چارچوب شغل پدری در شاطری سنگک مهارت خاصی دارم.
تحصیلات علیرغم رشته ی علوم تجربی گرایش به ادبیات طوری که کاغذ پاره هایی که در کلاس های دوره دبیرستان می نوشتم و هیچ همخوانی با کلاس درس نداشت هنوز باقی است .
گرایش به قران و علوم قرانی تا مدرسی و سالها رتبه در مسابقات درک مفاهیم و دنیای شعر .
زمانی که مقدمه ی دفتر شعرتان را می خواندم . حس قریبی داشتم .
حسی از نوع درون خانه ای ..برای همین خاطرات تان آشناست.. بجز ارادت استاد شاگردی .. ..این هم یکی از دلایل ارادتم بود که معروض محضرتان شدم . تندرستی تان را دعا میکنم .
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
درود بر صمدجان عزیز.پس تو هم شاطربچه ای مثل خودم.پدرم نان سنگک به خانه می آورد پشت و رو کنجد یا سیاهدانه یا خشخاش.آنقدر خوشمزه و مرغوب بود که بی قاتق می خوردیم و می خفتیم.آن نان سنگک سه چهار روز در سفره ی البته پارچه ای می ماند. نه کپک می زد و نه بیات می شد....و این برای تو:
روزهایی را که بودم نوجوان یادش بخیر
هم مجرّد بودم وهم شادمان یادش بخیر
عهد روغن زرد جای پیه بز نامش به یاد
عصرمغز ران به جای استخوان یادش بخیر
روحبخش سفره ی صبحانه درپهلوی نان
مغز گردو با پنیر لیقوان یادش بخیــــر
بامداد کلّه پاچه ی بره دستی ده ریـــال
شامگاه پسته سیری یک قران یادش بخیر...
«شاطر»ایامی که بابای تو با رقص کمــر
همطراز قامتش می پخت نان یادش بخیر.
محمد حسین انصاری نژاد
1392/10/20 در ساعت : 7:2:18
سلام استادخوش عمل بزرگوار.
دست مریزاد.
ابوالقاسم افخمی اردکانی
1392/10/18 در ساعت : 11:30:20
فرار از من مکن بادام چشم شوخ و شیرینکار
که من آهو اگر وحشی شود با دام می گیـرم

درود بر استاد عزیز...
وقتی در چنین سنّی چنین ابیاتی سروده شده باشد نباید شک کرد که قطعاً نبوغ شاعرانگی درکار بوده و هست...
برقرار باشید و رستگار
صمد ذیفر
1392/10/18 در ساعت : 14:7:21
سلام .
و درود بر جناب استاد خوش عمل گرامی .
غزل تان تداعی کننده ی اشعاری شد که در مجلات جوانان و دختران , پسران در کنار رمان ر.اعتمادی چاپ میشد . در آن سن چقدر دقت در نکات و ظرافت ها داشتید .
با این خاطرات . (مانند اشعار موش خورده )کاش در تدوین مجموعه ی خاطرات اقدام میکردید و شاید انجام شده و بنده بی اطلاعم.مع الوصف قلم تان را دوست میدارم . همیشه دعا گوی شما عزیز هستم.
فاطمه معین زاده
1392/10/20 در ساعت : 1:26:27
به نام خدا
سلام استاد
ماشاءالله عجب استعدادی!
اگه این شعر مال 14 سالگیه، پس مشتاق خوندن شعرهای جوونی تون هستیم!
علی اکبر مقدم
1392/10/18 در ساعت : 11:3:56
سلام بر شما
ما را هم به یاد اولین ابیاتی که سرودیم بردی

زنده باشید جناب خوش عمل
حمیدرضا اقبالدوست
1392/10/18 در ساعت : 13:37:9
درود استاد /شاد و سلامت باشید
شکیبا غفاریان
1392/10/19 در ساعت : 19:37:28
شگفت انگيز و بي نظيره استاد بزرگوار
درودها بر شما
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 5 ماه و 8 روز و 22 ساعت و 49 دقیقه و 40 ثانیه است همراه شماییم 455496580.521 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 714 | بازدید دیروز : 6,975 | بازدید کل : 123,419,867
logo-samandehi