ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



برف
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1392/10/17 در ساعت : 7:44:52   |  تعداد مشاهده این شعر :  2029


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی اصغر اقتداری
1392/10/20 در ساعت : 0:4:21
درود بر شاعر گرامی
معمولأ هر جا سخن از حادثه می شود با نگرانی به سراع آن می رویم وانتظار تلخی از آن داریم ولی در این شعر شاعر خلاف عادت رفتار کرده وحادثه ی برف را دل نشین معرفی کرده است همین خلاف عادت در بدو ورود به دنیای شاعرانه ی او خواننده را دچار شگفتی شیرینی می کند ومیل او را برای خواندن شعر افزون می شود گرچه مصرع دوم به قدرت مصرع اول نیست ومی توانست قوت وبالندگی مصراع اول را داشته باشد ردیف نوی برای این کار انتخاب شده گرچه کمال الدین اسماعیل ؟ نیز غزلی با همین ردیف دارد
گویی که لقمه ای است زمین در دهان برف
اما حد اقل در سال های اخیر با چنین ردیفی بر خورد نکرده ام وشاعر محترم توانسته است به خوبی از این ردیف ابداعی بهره برده وتصاویر زیبایی بیافریند که جای دست مریزاد دارد البته در یک بیت مانده به پایان من نیز نظر آقای عسکریان را تأیید می کنم وحتا معتقدم دو بیت پایانی می توانست قوی تر ارائه شود چرا که از این شاعر می توان چنین انتظاری را داشت
برای شاعر محترم افق های روشن تری را آرزومندم
محمد وثوقی
1392/10/20 در ساعت : 0:4:36
بسم الله
سلام و عرض ادب

دل بسته ام به حادثۀ دلنشین برف
ایوان اشتیاق و نگاه قرین برف
حادثه‌ی دل‌نشین برف تشبیه خوبی است. ایوان اشتیاق اما اگر اضافه‌ی تشبیهی باشد را نمی‌پسندم: چه وجه‌شبه مناسبی باید از "ایوان" دریافت؟ اضافه‌ی استعاری هم باشد همین وضع را دارد "ایوان کاخ/خانه‌ی اشتیاق". نگاه قرین برف را بیشتر به معنای نگاه مملو از برف می‌فهمم (اغراق) تا نگاهی مثلاً از نزدیک (درون ایوان) به برف. بین اشتیاق و قرین تضادی هست و این ژرف‌ساخت متضاد تا آخر با شعر می‌ماند و در بیت آخر کل درک خواننده از شعر را دگرگون می‌کند. تکرار دل در مصرع اول، هم از باب تأکید مفید معناست هم به لحاظ موسیقی مناسب است.

یک پنجره هوای پر از عطر پاک صبح
باغ سفید پوش و بهشت برین برف
ترکیب "یک پنجره از ..." به نظرم آن‌قدر در شعر معاصر دستمالی شده که دیگر هیچ لطف و تأثیری برای خواننده ندارد. عطر پاک: می‌شود توجیه‌اش کرد ـ مثلاً توجیه عرفانی ـ اما این جا تصویر ناهمگونی است زیرا برف مگر به ندرت، خاص زمستان است و در این فصل خبری از "عطر" آن‌هم در صبح‌های سرد زمستانی نیست. کلاً بیت ضعیفی است و هیچ چیز تازه‌یی به خواننده نمی‌دهد.

دیشب که سکه سکۀ اشک ستاره ها
بر کوه ها نثار شد از آستین برف،
تصویر زیبایی است: از دو دیدگاه می‌توان آستین برف و اشک ستاره را بررسی کرد: بحث در استعاره یا بحث در انسان‌پنداری (پرسونیفیکیشن). نکته‌ی جالب این است که برف، اشک ستاره نیست بل‌که مثلاً انسانی است که اشک ستاره‌ها را بر کوه‌ها نثار می‌کند (= بر زمستانِ کوه‌ها می‌گرید؛ اما "نثار" به خواننده می‌فهماند که این اشک، اشک شوق و علاقه هم هست). به لحاظ استعاری هر دو ترکیب استعاره‌ی مکنیه‌ی تخییلیه اند (البته ترجیح من همان انسان‌پنداری است). سکه‌ی اشک اضافه‌ی تشبیهی است و خودِ "سکه" هم استعاره‌ی مصرحه مرشحه است از برف (نثار و آستین افشاندن از ملائمات سکه است لذا استعاره را به سمت ترشیح می‌برد). بنابراین در این بیت به لحاظ ادبی با انبوهی از تصاویر شگفت‌آور مواجه‌ایم. به لحاظ موسیقیایی هم اگر چه تکرار صامت "س" (سکه، ستاره، نثار و آستین) شنیده می‌شود اما من تبادر موسیقیایی "سکه سکه" به "چکه چکه" و بهتر "سکسکه‌"ی ناشی از شدت سرما را بسیار مبتکرانه می‌دانم. (همصدایی یا همحروفی وقتی دو آرایه‌ی ادبی محسوب می‌شوند که به دریافت معنای شعر کمک کنند یا تأکیدی در القای مفهوم ادبی داشته باشند یا بالاتر، خود مفهومی تولید کنند و این ظریفه‌یی است که اکثر شعرا و منتقدان از آن غافل‌اند؛ و گر نه این‌که شاعر شلم‌شوربایی از صداها راه بیندازد چه حسنی دارد؟!).

در دامن بلند و سفید عروس کوه
از رقص برف و باد چه افتاده؟ چین برف
تناسب خوبی است میان: دامن، سفید (که کاش سپید بود)، عروس، رقص و چین. این تناسب در ابیات دیگر هم وجود دارد که برای رعایت اختصار دیگر اشاره نمی‌کنم. "دامن" در ارتباط با عروس یک معنا و در ارتباط با کوه معنایی دیگر دارد؛ به قول ادبا صنعت استخدام. تقریباً همین‌گونه است "چین" در ارتباط با دامن و برف. "چه افتاده" گمان نمی‌کنم ترکیب مناسبی برای زبان این شعر باشد و به نظرم زبان را از یکدستی خارج کرده است (متوجه ایهام "افتادن" هستم).

در دست آسمان و زمین بعد از آفتاب
انگشتر بلور و درخشان نگین برف
فهم تصویر این بیت ـ برای بنده ـ آسان نیست. یا شاعر به اشتباه افتاده یا خواننده را به اشتباه وادار کرده است: انگشتر در انگشت است نه دست: مجاز کل و جز، (ظاهراً شاعر خواسته بگوید دو انگشتر در دست آسمان و زمین است: خورشید طلایی در دست/انگشت آسمان و برف نقره‌یی در دست/انگشت زمین) اما مفهومی که از بیت مستفاد می‌شود این است که: برف، مثل نگینی است که بعد از آفتاب در دست آسمان و زمین [مانده] است. انگشتر استعاره‌ی مصرحه مجرده از یخ (زمین سرمازده) است. به منظور شاعر کاری ندارم اما تصویر مبهم این بیت را هم زیبا می‌دانم.

خورشید دوره گرد همانند برف روب
در جای خود نشسته ولی در کمین برف...
خورشید، واقعاً هم دوره‌گرد است و این بر زیبایی تشبیه افزوده است: خورشید، برف‌روبِ دوره‌گردی است! وجود ادات (همانند) از بلاغت تشبیه کاسته است. وجه شبه آب‌کردن/نابود کردن برف است؛ اما شاعر با آوردن "کمین" بر وجه‌شبه نابودی تأکید کرده است. پارادوکس در دوره‌گردی و یک‌جانشینی خورشید است. در واقع خورشید از آن‌جا که ثابت ایستاده در کمین است و از آن‌جا که در گردش است دوره‌گرد است...

هر بام صفحه ای شد و هر شهر دفتری
سرمشق شعر باشد اگر سرزمین برف
نگاه کم‌تر دیده‌شده‌یی به برف است: برف می‌تواند الهام بخش شعر باشد؛ همان‌گونه که این شعر زیبا را به شاعر الهام کرده است. "شد" مضارع محقق الوقوع است که به صیغه‌ی ماضی بیان می‌شود: خواهد شد. این بیت در قیاس با ابیات دیگر به لحاظ تصویرسازی ادبی ضعیف است.

فنجان من لبالب گرمای زندگیست
در گوش هم سکوت سراسر طنین برف
خب کار خوبی نیست بعد از این‌همه تمجید از برف (به‌ویژه آن مطلع "دل‌بستگی و حادثه‌ی دل‌نشین" گفتن‌اش) تلویحاً و ناگهان شاعر در بیت مقطع زیرآب برف را بزند: به‌رغم سرما و سردی برف (بُعد منفی) اما شاعر پر از گرمای زندگی است! بین لب در لبالب با فنجان ایهام تناسب قشنگی است. سکوت و طنین هم تلاشی است برای القای همان تضادی که عرض کردم (دو بعد مثبت و منفی از برف).

از این دست اشعار توصیفی و زیبا و اندکی روایی هم، کم‌تر در سایت خوانده بودم و در مجموع در میان اشعاری که با ردیف برف از گذشته تا حال خوانده‌ام این از شعرهای خوب است. اگر بعضی از خط‌دهی‌های صریح شاعر نبود دوست داشتم شعر را سمبولیک بفهمم خصوصاً با توجه به سمبولیسم برف، منتهی انگار خود شاعر نخواسته این اتفاق برای شعرش بیفتد: قاطعیتی که در اکثر تصاویر شعر هست دست خواننده را برای تأویل و تفسیر و نمادپردازی می‌بندد و بنده هم مضحک می‌دانم شعرِ شاعری را جلو روی‌اش بخوانم و بگویم "مرگ مؤلف"! این اداها ارزانی اهل‌اش!
از شاعر محترم برای این قدر فهمی که از شعر زیبای‌شان داشته‌ام پوزش می‌طلبم و برای ایشان آرزوی توفیقات روزافزون دارم.
یا علی (ع)
افرا عسکریان
1392/10/19 در ساعت : 0:29:59
سلام خواهر ارجمندم

با ردیف نو غزلی متفاوت سروده اید اما نکاتی را لازم دانستم بیان کنم

1- در بیت آخر ضمیر اول شخص " من " اگر به جای "هم " قرا بگیرد با توجه به اینکه هر دو هجای بلند محسوب می شوند به وزن صدمه نمی زند بلکه باعث قوت در معنا می شود و اصلا تکرار آن خدشه ای به بیت مذکور وارد نمی کند..کلمه ی هم در صورتی جایز است که شما در مصرع قبل مانند گوش عضو دیگری از بدن را اورده باشید به جای فنجان... اگر بیت را معنا کنید شاید نظر من برایتان ملموس تر باشد
2- در بیت ( هر بام صفحه ای شد و ...) با توجه به مصرع دوم بیت باید به جای فعل "شد" فعل می شود می آوردید تا معنای بیت کامل باشد توجه کنید به معنا( هر بام صفحه ای می شود و هر شهر دفتری ، اگر سر زمین برف سر مشق شعر باشد)
3- با توجه به کلمه ی برف روب و دوره گرد که به خورشید نسبت داده شده آوردن کلمه ی نشسته کمی معنا را دور از ذهن می کند . من به عنوان مخاطب انتظار عملکرد خاصی در این بیت بود اما اینگونه نیست

از اینگونه موارد در دیگر ابیات نیز مشاهده می شود

مانا باشید
نام ارسال کننده :  ش.م     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
فوق العاده بود.یکی ازبهترین شعرهاتون بودکه خوندم دکتر.قابل وصف نیست.تبریک میگم بابت این روح لطیف وپویای شماواین تعابیر شاعرانۀ حرفه ای. واقعاباعث افتخارماهستید.به امید موفقیت های روزافزون وجهانی شدن اشعارشما.
نام ارسال کننده :  م ص.صفری     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام این شعر هم مثل تمام اشعار شما فوق العاده زیبایی بود ، امید وارم موفق باشد و باز هم شاهد اشعار زیبا و بی نظیرتون باشیم .
نام ارسال کننده :  م ص.صفری     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام این شعر هم مثل تمام اشعار شما فوق العاده زیبایی بود ، امید وارم موفق باشد و باز هم شاهد اشعار زیبا و بی نظیرتون باشیم .
نام ارسال کننده :  م ص.صفری     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام این شعر هم مثل تمام اشعار شما فوق العاده زیبایی بود ، امید وارم موفق باشد و باز هم شاهد اشعار زیبا و بی نظیرتون باشیم .
نام ارسال کننده :  طیبه شیخیان     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام زینب جان . شعراتو خوندم خیلی عالی بود . مرسی
صمد ذیفر
1392/10/17 در ساعت : 21:26:55
سلام.
و درود بانو کوشکی گرامی .
تصویر زیبایی از برف ساخته اید . دستمریزاد .

هر بام صفحه ای شد و هر شهر دفتری
سرمشق شعر باشد اگر سرزمین برف

پیشنهاد :
در بیت زیر چنان بنظر میرسد که جفایی بر آفتاب عالمتاب شده و نقش حیات بخش آن مطرح نشده . معمولا در این شرایط بیت دیگری توسط شاعرنقش مکمل را ایفا کرده و انگیزه ی بیت قبلی را کامل میکندکه گویای نقش آفتاب به عنوان نعمت باشد
طرحی با این مضمون : خطاب به آفتاب
گرچه نقش برف روب داری و در کمین نشسته ای اما رسالت نعمت برف را تو کامل میکنی و آب زندگی بخش را به دنیا میرسانی
(و جعلنا من الماء کل شی حی )
خورشید دوره گرد همانند برف روب
در جای خود نشسته ولی در کمین برف...
باز نظر شما محترم است. موفق باشید
زینب کوشکی
1392/10/18 در ساعت : 14:15:7
سلام استاد گرامی جناب آقای ذیفر
از حسن نگاه و دقت نظر شما بسیار سپاسگزارم. ذوق لطیف و شاعرانه شما بسیار ستودنی است. حتماً به بیتی دیگر فکر می کنم. با سپاس
آیدین قوجا
1392/10/17 در ساعت : 15:43:24
سلام
به به چه تشابهات زیبایی
دلنشین و زیبا
زینب کوشکی
1392/10/18 در ساعت : 8:49:20
بسیار متشکرم. موفق باشید
الهه تاجیکزاده آریایی
1392/10/17 در ساعت : 11:24:54
درود همیشگی نازنین زینب
شاعرانگی ات مستدام (-:
زینب کوشکی
1392/10/18 در ساعت : 14:20:7
سلام الهه عزیز

متشکر از لطف نگاه و مهربانی سرشار شما
امین نوراللهی (فریاد)
1392/10/19 در ساعت : 10:13:59
سلام.احسنت احسنت بسيار لطيف و پخته و بااحساس
زینب کوشکی
1392/10/21 در ساعت : 9:4:15
سلام . متشکرم
حسین احسانی فر
1392/10/17 در ساعت : 8:8:20
درود بر شما
زیبا سراییدید
محمد حسن بذرکار (محب)
1392/10/17 در ساعت : 13:33:3
فنجان من لبالب گرمای زندگیست...
شاه مصرعی است برای شعر
عال العال...
دکتر آرزو صفایی
1392/10/17 در ساعت : 15:54:11
درود بانو
زیباست
زینب کوشکی
1392/10/18 در ساعت : 8:48:54
بسیار متشکرم سرکار خانم صفایی عزیز
ابوالقاسم افخمی اردکانی
1392/10/17 در ساعت : 9:51:23
درود بر شما و قلمتان
موید باشید و برقرار و رستگار
زینب کوشکی
1392/10/18 در ساعت : 14:6:48
سلام استاد گرامی
درود بر شما و نگاه گرمتان.پایدار باشید.
محمدرضا سلیمی
1392/11/17 در ساعت : 20:39:9
سلام بر شما
شعر زیبایی بود
قصیده ی زیبای کمال الدین اصفهانی را با ردیف برف خوانده اید؟
شاهکاری ست برای خودش!
به یاد آن قصیده ام انداختید
دیر پای و شادزی
بهناز دهقان
1392/10/17 در ساعت : 14:46:52
حال و هوایم برفی شد زینب عزیز...
یا علی
زینب کوشکی
1392/10/18 در ساعت : 14:22:7
حال و هوایتان بهاری. متشکرم
محمدمهدی عبدالهی
1392/10/18 در ساعت : 10:13:51
فنجان من لبالب گرمای زندگیست
در گوش هم سکوت سراسر طنین برف

درود بر شما بزرگوار
موید باشید
احمد فرنود
1392/10/17 در ساعت : 13:4:40
درود

بسیار لذت بخش بود سرکار خانم کوشکی

توی این آب و هوا واقعا چسبید...قلمتان جاوید.
زینب کوشکی
1392/10/18 در ساعت : 14:22:39
سلام. متشکرم. موفق باشید
بازدید امروز : 1,180 | بازدید دیروز : 28,342 | بازدید کل : 124,708,946
logo-samandehi