ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



قصیده رمضان


ببینید ببینید هلال رمضان را

برون ریزید از دل همه ظن و گمان را

بمویید و برویید ، بجویید و بپویید

بشویید عیان را و ببویید نهان را

چرا درد دل خویش نگفتیم به دلدار

چرا چاره نکردیم پریشانی جان را

برون آورد ای کاش یکی واقعه ناگاه

از این وحشت اوهام جهان نگران را

کدورت بزداییم، تباهی بتکانیم

علاجی بتوانیم مگر زخم زبان را

ببین دربه درانیم رها در شب بی ماه

اگر دست نگیرند من و گمشدگان را

عزیزا به هم آییم که سفیانی دوران

به هم ریخته امروز زمین را و زمان را

دگر نوبت مهدی ست درآییم به میدان

مگو لشکر دجال گرفته ست جهان را

چرا این همه در خویش تنیدیم و دویدیم

چرا دور نکردیم ز خود نام و نشان را

نه شمسیم و نه عطار، نه خواندیم به یک بار

نه حلاج و نه شبلی، نه شیخ خرقان را

ندیدیم و نگفتیم حکایات الهی

نخواندیم یکی قصه ی موسی و شبان را

همه روح شگفت است همه گنج نهان است

بیا پاس بداریم چنین درّ گران را

دکانی بگشودیم به سرمایه ی جادو

اگر معجزتی نیست ببندیم دکان را

مقیمان حرم را مزن با دم شمشیر

مریز آبروی کس، مرنجان همگان را

منم طوطی ناچار مرا با خود مگذار

رها کن ز من این بار من آینه خوان را

منم طوطی و در من هر آیینه دم اوست

سخن های غریبی ست من هیچمدان را

از این ظلمت یکریز جهان را به درآریم

سحر شد نشنیدید مگر بانگ اذان را؟

اگر عاشقی امروز به میدان عمل شو

اگر یوسفی امروز مرنجان اخوان را

مبندیم در نور به روی دل مستور

سحر شد بگشاییم مفاتیح جنان را

عزیزان منا کاش مبارک شود ایام

ببینید ببینید هلال رمضان را


 



                           اول رمضان المبارک سال 1432 ق. دهلی نو

                           رمضان اولاول


کلمات کلیدی این مطلب :  قصیده ، رمضان ، ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/5/12 در ساعت : 0:33:55   |  تعداد مشاهده این شعر :  1119


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

عبدالله امان
1390/5/12 در ساعت : 0:59:23
عرض ادب : استاد گرامی قصیدۀ بسیار زیبا و پر رنگ سروده اید ... و من ازین خوشم می آید که شما در خود استید!!!

حوزۀ قلبم تب و تاب جدائ را نداشت
وصل حیرت مینویسم از خط عریان خون
بیخود
علی فردوسی
1390/5/12 در ساعت : 3:6:21
با سلام و عرض تنریک و آرزوی قبولی طاعات،
روانی قلمتان همیشه ستودنی است استاد. الحق و الانصاف در قصیده سرایی کم نظیرید.

چقدر روزه بگیرم لبان چون رطبت را
چگونه است که ماه تو دائم الرمضان است؟
مصطفی پورکریمی
1390/5/12 در ساعت : 1:59:7
سلام جناب دکتر قزوه

منم طوطی و در من هر آیینه دم اوست

سخن های غریبی ست من هیچمدان را

از این ظلمت یکریز جهان را به درآریم

سحر شد نشنیدید مگر بانگ اذان را؟

سماعی عارفانه در اولین روز ضیافت حضرت معشوق که با ضرب آهنگی مهیج و واژگانی سرشار از پند و نصیحت و رجزخوانی شجاعانه ، شب های آفتابی قدر و تحقق وعده های الهی را بر بوم اندیشه ها نقاشی می کند .موفق و مؤید باشید. التماس دعا
مهدی فرزه (میم. مژده رسان)
1390/5/12 در ساعت : 12:33:13
قصیده رمضان


ببینید ببینید هلال رمضان را

برون ریزید از دل همه ظن و گمان را

بمویید و برویید ، بجویید و بپویید

بشویید عیان را و ببویید نهان را

چرا درد دل خویش نگفتیم به دلدار

چرا چاره نکردیم پریشانی جان را

برون آورد ای کاش یکی واقعه ناگاه

از این وحشت اوهام جهان نگران را

کدورت بزداییم، تباهی بتکانیم

علاجی بتوانیم مگر زخم زبان را

ببین دربه درانیم رها در شب بی ماه

اگر دست نگیرند من و گمشدگان را

عزیزا به هم آییم که سفیانی دوران

به هم ریخته امروز زمین را و زمان را

دگر نوبت مهدی ست درآییم به میدان

مگو لشکر دجال گرفته ست جهان را

چرا این همه در خویش تنیدیم و دویدیم

چرا دور نکردیم ز خود نام و نشان را

نه شمسیم و نه عطار، نه خواندیم به یک بار

نه حلاج و نه شبلی، نه شیخ خرقان را

ندیدیم و نگفتیم حکایات الهی

نخواندیم یکی قصه ی موسی و شبان را

همه روح شگفت است همه گنج نهان است

بیا پاس بداریم چنین درّ گران را

دکانی بگشودیم به سرمایه ی جادو

اگر معجزتی نیست ببندیم دکان را

مقیمان حرم را مزن با دم شمشیر

مریز آبروی کس، مرنجان همگان را

منم طوطی ناچار مرا با خود مگذار

رها کن ز من این بار من آینه خوان را

منم طوطی و در من هر آیینه دم اوست

سخن های غریبی ست من هیچمدان را

از این ظلمت یکریز جهان را به درآریم

سحر شد نشنیدید مگر بانگ اذان را؟

اگر عاشقی امروز به میدان عمل شو

اگر یوسفی امروز مرنجان اخوان را

مبندیم در نور به روی دل مستور

سحر شد بگشاییم مفاتیح جنان را

عزیزان منا کاش مبارک شود ایام

ببینید ببینید هلال رمضان را




اول رمضان المبارک سال 1432 ق. دهلی نو

دکترعلیرضاقزوه
عباس خوش عمل کاشانی
1390/5/12 در ساعت : 2:12:16
زهازه!دست مریزاد.قصیده ای بس غرا و شیرین و صمیمی و عبرت آموز است.بسی لذت بردم.فقط آنجا که فرموده اید:همه روح شگفت است همه گنج نهان است...به جای «نهان»کلمه ی «نهفت» بگذارید به نظر زیباتر میآید.ماشاءالله.
سیاوش پورافشار
1390/5/12 در ساعت : 1:51:6
سلام استاد قزوه
از اینکه در این وقت توانستم این قصیده زیبا و گوهروار را بخوانم سعادتی است تکرار واج ها در این شعر انقدر بجاست و موسیقی کلمات ایجاد کرده اند که گویی استاد پایور و استاد تهرانی همنوازی می کنند
دست مریزاد
مهدی فرزه (میم. مژده رسان)
1390/5/12 در ساعت : 12:31:53

اگر عاشقی امروز به میدان عمل شو

اگر یوسفی امروز مرنجان اخوان را
بازدید امروز : 14,978 | بازدید دیروز : 30,900 | بازدید کل : 123,267,085
logo-samandehi