یاهو
درود
دردورنمایی کلی :
اگر بخواهیم درباره رباعی تکراری حرف نزنیم باید نگاه خودرا به این قالب از زاویه معمول و کلیشه ای مثل ضربه آخر ووحدت معنایی مصرعهای آغازین ودرخدمت بودن آنها برای آخرین مصراع به سمت زوایای دیگر چرخانده ودرحقیقت به رباعی هم مثل قالب های بلندتر ادبیات نگاه کنیم.ازاین زاویه دیدن را نفی نمی کنم و دربسیاری موارد خواهانم(بستگی به نوع استفاده وجایگاه استفاده دارد) اما ضربه آخر همیشه ضربه آخربوده این را هم نمی توان کتمان کرد.
برآنم که بارزترین وجه سلامت وبیماری یک شعر ساختار آن شعر میباشد من دراین رباعی ها ساختاری نسبتا سالم را د یده ام . هم زیان که بارزترین وجه فرمیک یک ساختار است خوب نشسته است ,مثلا شبکه مراعات النظیری که به کاررفته و هم معنای واحدی فضای شعر هاکه ساختار رادر احاطه خود گرفته است . موضوع تقریبا یکسان است وحال وهوا مشترک
باتوجه به اینکه هر سه کار از یک شاعرواحد است پس قالب و سبک نوعی که به خود گرفته نیز مشهود خواهد بود که هست
"شاهکاری"که استفاده شده چقدر به تابلویی ژرف می کشاندمان ..وشاید ازابتدایش می توانست قلم کاری شود ونقاشی و شعر را درهم آمیزد
اماشاعر خواسته تنهاشعر باشد !
شاید من نقاشی اش نیزمی کردم!
برای به منزل رساندن کار یک شانه را کافی می بینم که شاعر نیز احساس می کنم کافی دیده
رباعی سوم شاعر قافیه ها را در نگاهی تازه ومعنای دیگر هر کدام جداگانه گنجانده هر چند می توانست دگر باره نیز باشد باقافیه های متفاوت و با وسواسی بیشتر به سمت کاری زیباتر ! امانگاه ها ی حرفه ای متعددی هم هستند که موافق این فرم در شعر امروز باشند.
با این حس خاتمه می دهم :
دستان تو شاهکار عاشورایند
درودواجر برقلم شاعر