سلام و عرض ادب.
"کاش میخوابیدند"..هم شحنه ها..هم یاغی ها.. هم مردم..هم ما...
بیزارم از شهری که شب، خوابی ندارد
از وحشت کابوس و تب ، تابی ندارد
دلگیرم از این شهر پر دود و ترافیک
چون مردمان ِ شاد و شادابی ندارد
حوضی که در آن خاطراتم غوطه ور بود
روی اوپن لم داده ، مهتابی ندارد-----> "مهتاب"
یک بوته ی مصنوعی آنجا توی گلدان
بی عطر و بو افتاده ،شبتابی ندارد
من کارمندم ،وقت من مال خودم نیست!!
عکس پدر تا خورده و قابی ندارد
من غصّه خوردم مادرم یک روز تعطیل
شیرینی اش افتاد و بشقابی ندارد
هر وقت می آیم سرای سالمندان
چشمان بغض آلود من آبی ندارد
امروز چرخم را به جای قسط دادم
انباری ما دیگر اسبابی ندارد
امسال عیدی سهم" سارا"، همسرم هست
چون رفته دانشگاه و لپ تابی ندارد
"رستم" پریشب سکته کرد و ناگهان مرد
هیچ ارتباطی هم به "سهرابی" ندارد!!
با اینکه میدانها پر از شاعر شد ، افسوس
اشعار من هجو است و آدابی ندارد
با این همه "تهران" تو را من دوست دارم
چون هیچ جا مثل تو اربابی ندارد
ضمنا غزل آباد با یک غزل و دکلمه به روز شده.
http://ghazalaabad.blogfa.com
......................................................
بسیار زیبا جناب فانی
همچنین استفاده از تعابیر من و دیگران
حتما خدمت میرسم
برقرار باشید
درودتان