زمـانه به زخـم نبودت نمـک می زند دل کوچـه ها در هوای تو لـک می زند بـبار ابـر مـن! ورنه باران بیم و امید لـب تشنـه ی خـاک مـن را تــرک می زند خیال مرا در پـناه خـودت حفـظ کن غزل کودک شعـر من را کتـک می زند مـنِ ساده سمت شما را بلـد نیستم خـیابانِ دنیـا به آدم کلـک می زند بیـا خـاطر ریز مـن را ببر با خودت وگـرنه زمین خـاک من را الـک مـی زند پس ازتو زمانه به کام زبان باز هاست غـزل کــنج تاریخها نی لبـک مـی زند دلِ تنــگِ من در هــوای شما پـر پـرست خــودش را بــرای شهــادت مـحک میزند رضا کرمی