بارها در همین سایت ذیل شعر بسیاری از دوستان نوشته ام که سرودن از بزرگان دین مقدماتی می خواهد که این مقدمات علاوه بر علم به تاریخ اسلام تا حدی نیاز به تسلط همه جانبه بر شعر نیز دارد.گاهی یک شاعر غزلی عاشقانه می سراید وممکن است چندین وچند اشکال قافیه یا وزن وامثالهم در شعرش دیده شود.بزرگ ترین اشکالی که ممکن است اینجا رخ دهد این است که بگوییم شعر دچار اشکال است یا شعر ضعیف است وغیره.اینجا نه از واژه های عاشقانه چیزی کم می شود نه شاعر دستش برای سرودن دوباره ی شعر عاشقانه بسته می شود.اما در سرودن شعر آیینی ومذهبی اینگونه نیست.شعر از هر نظر زیر ذره بین مخاطبان ومنتقدین قرار میگیرد.چرا که دیگر صحبت از چند واژه ی عاشقانه نیست. صحبت از مدح یا توصیف اولیاء الهی است که باید با دقت نظر بیشتری انجام گیرد.دوست عزیز وسرور گرامی جناب سید علی اصغر موسوی بارها در همین ساید ودر دفتر شعرشان در باره شعر مذهبی مقالات ومطالبی نوشته اند که نیاز است شاعران کم تجربه در عرصه شعر آیینی به اینگونه مطالب مراجعه کنند.آنچه در این شعر به وضوح قابل مشاهده است تسلط شاعر بر وزن وارائه ی سطر هایی موزون ومقفا است.اما بزرگ ترین نقصی که در شعر دیده میشود ضعف محتوایی است وآنهم به دلیل این است که شاعر قدرت انسجام بخشیدن به واژه وایجاد یک ساختار واحد ومنظم وهدف دار به عنوان یک بیت یا چند بیت هماهنگ به عنوان مثنوی را نداشته است.که البته این گنه نیست وشاعر در آینده به مدد مطالعه کار بزرگان ومشق وتمرین بیشتر به این نقص ها پایان خواهد داد.گاهی اوقات تعابیر زیبایی ممکن است به ذهن برسد ولی در تبدیل شدن به یک سطر یا بیت موفق ناکام بماند.مثلا در بیت اول ودر اولین مصراع واژه های زیبایی در کنار هم قرار گرفته اند که در نگاه اول به خاطر انتخاب درست وزن وریتم تند وحماسی شعر بسیار زیبا به نظر می رسند.اما وقتی قدری با تامل سطر را می خوانیم. اینگونه می شودعرش از تمام قدمت دارد می بارد.اول اینکه عرش به عنوان یک موضع ومکان مشخص خود قابل باریدن نیست که بتوانیم تصور کنیم به جای باران ریز ریز یا قطره قطره،عرش اینگونه دارد به زمین میریزد.ممکن است شاعری تمنهیدی فراهم کند که عرش مجاز از آسمان وآسمان مجاز از ابر باران زا باشد وقتی بگوید عرش میبارد برداشت مخاطب این است که از عرش دارد چیزی بر زمین میبارد.ولی در این سطر به واسطه ی حرف اضافه" از" اینگونه نشده است وارجاع بیت به این نکته است که خود عرش دارد از قدمت می بارد.حتی اگر ایناشکال به گونه ای رفع میشد اشکال دیگری رخ می نمود وآن اینکه باریدن همیشه به سمت پایین است وعرش نیست مکانی است که بسیار در بالا قرار گرفته است و در مقابل آن قدم واژه ای زمینی است وزمین وپایین ترین نقطه رانشان میدهد.باریدن بالاترین مکان از قدم که نشان دهنده سطح زمین است قدری غیر منطقی است ودر اینگونه سطر ها فقط باید گفت منطق تصویری درستی بر بیت حاکم نیست.
یا در دوبیت بعدمی گوید تو چه دیدی که زدی از همه عالم ناله!ناله زدن تعبیر درستی نیست.این تعبیر فقط به خاطر درست شدن وزن در مصراع آمده است.ناله کردن یا ناله سردادن تعبیر درست آن است.
گاهی بعضی از ابیات آنچنان از نظر محتوا به هم ریخته اند که به هیچ طریقی نمی شود به معنای درستی برسد:
هرچه از خیر برای دلشان کردی نیست
پای نامردترین مرد نشستند تورا
با چهل ضربه کاری که زدندش با هم
چه کسی ساقه گل را به کتک بردارد
بهر عباس چه کس دست به بازو بکشد
از تو ارباب حسین، فاطمه را بو بکشد
آن کسانی که حسودان ز الستند تو را
گاهی هم واژه ها وترکیب هایی دیده می شود که باعث شده است شان وشخصیت ممدوح رعایت نشود.درسرودن اشعار آیینی باید رعایت شان ممدوح به عنوان یک اصل در نظر گرفته شود.در این نمونه ها به این نکته توجه نشده است:
حیف بود اینکه رخ فاطمه لک بردارد
چینی سینه او سخت ترک بردارد
از تو ارباب حسین، فاطمه را بو بکشد
واز همه ضعیف تر این بیت!
مرده بودی تو در آن روز که بستند تو را
پیش چشم حسنت سخت شکستند تورا
آنچه به عنوان نتیجه گیری بایدد ر پایان گفته شود اینست که.شاعر اگر چه قدرت چینش کلمات به عنوان یک یا چند بیت موزون ومنظم ومنظوم را داشته،اگر چه توانسته است واژه هایی را به عنوان قافیه در ابیات جایگزین کند که به خودی خود صحیح هستند اما کلیت اثر به خاطر تجربه کم شاعر کاری بسیار به هم ریخته وضعیف است.هر چند نیت شاعران جوانی چون شاعر محترم در سرودن برای بزرگان دین بسیار قابل تقدیر واحترام است.امید انکه مطالعه آثار موفق شاعران آیینی بتواند چراغ راه شان گردد.باید عرض کنم آنچه در این نوشته تقریبا طولانی گفته شد فقط از جهت کمک به پیشرفت شعر شاعر محترم بود ولاغیر.امیدوارم شاعر عزیز این تند گویی هایی را که به اسم نقد واز روی اجبار گفته میشود را بتواند تحمل کند هر چند کار ساده ای نیست .تحمل نقد ونظر های بی پرده وصریح.یا علی.