کاش...
کاش هوا سرد بود
کمی سرد تر از آذر
من بودم و کوچه ای خالی
درختانش خشک و با روح!
من بودم و نفس، من بودم و بـــاد!
دلم گوش می خواهد ، ققنوس خیال!
درد و دل بازاریست ،در میان کوچه
من چقدر میترسم ، زیرپایم خالیست
آسمان هم تنهاست، ابرهایش رفتند
آسمان دلــه من...!
تو چرا تنهایی ، وقتی من تنها ام؟
بیا یار من باش، بیا ققنوس من...
روزگارم برفیست ، من دهانم تلخ است
مثل کبکی بی سر، تکیه ام بر برف است
میخوام آروم باشم، با یه لیوان چایی
اما طعمش تلخه، به تنم می چسبه
خبر مرگم رو تو خیالم دارم
مثل رویا شیرین، اما جونم تلخه
چرا ققنوس من ، داره بارون میاد؟
میدونم سنگینی وقتی بارون میاد
دیگه وقته خوابه، وقت آرامش من
دیگه وقته رفتن ، دیگه وقته مردن...
تاریخ ارسال :
1392/5/9 در ساعت : 11:6:44
| تعداد مشاهده این شعر :
723
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.