در وحشت دره ها طنابی بفرست درود بانو زیبا بود و قابل تامل
پروانه بهزادی آزاد
1392/3/13 در ساعت : 11:9:34
متشکرم
|
|
رباعی بسیارزیبایی بود خانم بهزادی عزیز. در وحشت دره ها طنابی بفرست...
پروانه بهزادی آزاد
1392/3/13 در ساعت : 11:10:17
سلام بر شما
خوشجالم که مرا می خوانید.
|
|
سلام خانم بهزادی خوبید ایشالله ؟ شعرتان خیلی خوب بود موفق باشید
پروانه بهزادی آزاد
1392/3/13 در ساعت : 0:33:20
سلام بر شما
تشکر و عرض ارادادت
|
|
سلام درود بر شما رباعی قشنگی هست
|
سلام بسیار زیبا سروده اید همیشه شاعر باشید
|
سلام بانو.
رباعی زیبایی ست.دست مریزاد.
پروانه بهزادی آزاد
1392/3/13 در ساعت : 11:10:45
متشکرم
شاد باشید
|
|
درود بانو زیباست و خواندنی موفق باشید
پروانه بهزادی آزاد
1392/3/13 در ساعت : 11:9:3
متشکرم درود بر شما
|
|
با سلام
دست مریزاد
روزی عرب بادیه نشینی خدمت رسول خدا رسید و از کم آبی شکایت کرد. رسول خدا دعا کرد و باران فراوانی آمد. مردم اشعار ابوطالب را به خاطر آوردند که گفته بود:«رسول خدا آن چهره نورانی است که از ابرها به برکت او باران میبارد.»
در این وقت مردی از بنی کنانه ایستاد و اشعاری را در مدح رسول خدا سرود.
پیامبر فرمود:«خداوند برای هر بیت شعر تو، خانه ای در بهشت برایت قرار دهد.»
پروانه بهزادی آزاد
1392/3/14 در ساعت : 20:5:44
سلام و سپاس فراوان از توجهتان
|
|