سلام بر جنا ذکاوت عزیز
زیبا سروده اید قربان !
جسارتاً در این مصراع :
چندخطی گفتم از داغ تو بنویسم؛ چه شد؟
تا قلم بر صفحه ی کاغذ کشیدم، سوختم
به جای
"چه شد ؟ "
می شود نوشت :
" نشد "
زنده باشید
|
با سلام دست مریزاد. بسیار زیبا و هنرمندانه بود.
|
با همه دیواربودن، باز هم از هر دری هرچه گفتم، سوختم، هرچه شنیدم، سوختم بیرقی بالابلند از عمر کوتاه تو بود هرکجا برگ گلی بر باد دیدم، سوختم ** سلام و درود استاد ذکاوت زیبا بود جزاک الله خیرا
|
سلام به شاعر ارجمند و گرامی ( دوست دارم بنویسم به ستاره سهیل ، که خیلی دیر به دیر پیدایش می شود و دل ما برایش تنگ ) احساسات و نفوذ کلامتان در این شعر بنده را به یاد خطبای مشهور انداخت ؛ و به خصوص تاثیر گذاری اولٌیه اش چون در این بیت : « یک نفس نام تو را در خود دمیدم، سوختم تا به یادت آه کوتاهی کشیدم، سوختم » که البته یک حُسن مطلع است . و در ضمن با مهارت و اگر بشود گفت مطایبه ی شاعر لبخندی به لب خواننده ی قبلا" متاثر می نشانید : « از شفای تو عجب آش دهن سوزی است عشق! بند انگشتی از این نذری چشیدم، سوختم » و بنده هم در این بیت خود را نه تنها همدرد بلکه شریک جناب عالی می بینم که : « رایگان این روسپیدی ها نصیب من نشد شمع بودم؛ آبرویی تا خریدم، سوختم » موفق و موید بوده باشید انشاء الله
|
سلام علیکم
بسیار استوار و زیباست
شاعریتان مستدام بادا
|
روان، پر مغز و زیبا با ساختاری منسجم. زنده باشی استاد ذکاوت
|
|
درود بر شما
محکم سرودید پایدار باشید
|
در امید بوسه ای بر آن ضریح بی نشان بس که انگشت تحسر را گزیدم، سوختم سلام استاد مانا باشید انشاالله یاعلی مددی
|
درود بر شما استاد زکاوت عزیز...با این ردیف مضمون آور خالق لحظات زیبایی شده اید... دست مریزاد
|
سلام و عرض ارادت خدمت جناب ذکاوت بزرگوار عا می کنیم سوختن نصیب کسی نشود ، با وجود این سوختن شما سوختن دردمندانه و دلنوازی ست . شاعرانگیتان برقرار با عرض پوزش در این مصراع: (همزمان چندان که در خون می تپیدم، سوختم ) زمان ِ " می تپیدم " با زمانی که در مصراع های دیگر استفاده شده متفاوت است ، از روانی و زیبایی سایر مصراع ها برخوردار نیست و به لطف حضرت استادی نیاز دارد. برقرار باشید
|