ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



تولدی دوباره...
با دنده ی خلاص
در مسیر هستی یکطرفه
به ناصریه ی خلوص می روم
من به پیوندی ناگسستنی
در آمیزش روح
ایمان دارم
که از دنده ی راست برخاسته ام
و خواستنی معنوی را
حسرت به دلم
***
در جلجتای یکدنده های تصاحب و تسخیر
با منتشای فریب یهودا
صوفی شدم
و در یلدایی روشن
عیسای دلم را به چلیپا سپردند
آنان که در نطفه خفه می کنند
گاوهای پیس آپیس را
تا در پیوند نامبارک هوسهاشان
گورزادی لال
از زهدان باکره ای مخنّث طلوع کند
***
آن روز موعود
پر سیمرغ دلم
در آتش آشو بود
که زال سپیدبخت یسناها
راه را به کاووس تفرعن بست
و طاووسی بهشتی زاد
حواله داد زاغ چشمانم شد
***
آنک
تولدی دوباره را
در آینه ای مقعّر
به اقرار نشسته ام.

کلمات کلیدی این مطلب :  تولدی ، دوباره... ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1392/1/16 در ساعت : 18:40:19   |  تعداد مشاهده این شعر :  1002


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

صادق ایزدی گنابادی
1392/1/17 در ساعت : 19:2:58
سلام بر شاعر محترم جناب خوش عمل
چیزی که در این شعر بیش از هر چیزی به چشم می خورد اجرای زبان و استفاده از انرژی کلمات و واژه هاست که شاعر بخوبی از ان استفاده کرده است محتوای شعر که به نوع عظمت هستی را به رخ مخاطب می کشاند با این زبان فاخر از تناسب مناسبی بر خوردارست تکرار مصوت بلند آ و صامت س سهم به سزایی در فخامت اثر دارند
در پاره اول واژه ها یی مثل هستی روح ایمان دنده از خاستگاهی بر خاسته اند که علاقه ی شاعر را به فضا ی اسطوره خلقت نشان می دهد و شاعر بخوبی و بدرو از تصنع توانسته است با جناس سازی (دنده در معنای وسیله ای در ماشین دنده به معانی ستون مهره )از این تکنیک به خوبی استفاده کرده و سقوط ازاد راوی در هبوط نشان دهد
استفاده از کهن الگوهایی مثل گاو آپیس سیمرغ طاووس و بهشت نیز به خوبی احاطه ی شاعر را نسبت به بار معنایی و آرکایییک این کهن الگوهها نشان می دهد
شاعر در هر هر پاره شعر بخوبی توانسته است سیر منطقی و یک پارچه بودن اثر خود را سامان بدهد
راوی به جای انسانی نشسته است که از آفرینش آغاز می کند و با گذشتن از یک انحراف و فریب به نور امید می رسد که اکنون در انتظار تولد دیگری به سر می برد سرنوشت انسان شعر شاعر درست بر سرنوشت انسان قران نیز منطبق است آفرینش انسان، فریب او از شیطان ، توبه و هبوط در زمین و در انتظار نشستن برای برگشت به گلشن اولیه همان مراحلی است که در اسلام نیز برای انسان تعریف شد ه است
البته شاعر از دالانی دیگر این مسیر را می پیماید و در حقیقت در این مسیر نقبی انتقادی به دوره هایی از تاریخ ملل دارد
جالب است که در جهان اسطوره نیز جهان چهار مرحله را طی می کند روشنایی ،غلبه تاریکی بر روشنایی ،امیخته شدن تاریکی وروشنایی و نهایت بر گشت روشنایی که در شعر شاعر نیز این چهار مرحله با "ناصریه خلوص "شروع می شود و با گذشتن از فریب یهودا و رسیدن به سیمرغ و در انتظار تولد دیگر به پایان می رسد
این شعر در نوع خود از تصاویری به شدت منطقی و از تمام عناصر شاعرانه بهره می برد
فقط جناب خوش عمل باید قبول کنند که این شعر به راحتی در دسترس مخاطب قرار نمی گیرد و فضایی دیگرو مخاطب خاصی برای ارایه می طلبد مخاطب خاصش حتما در سایت شاعران فارسی زبان مهیاست ولی این گونه اشعار در فضای مجازی که مخاطب اهل شعر زمان کافی در اختیار ندارد و می خواهد در انی دهها شعر را ببیند حیف می شوند و در صورت چاپ مورد توجه اساتید و شاعران محترم قرار خواهد گرفت
حقیر به چند کد برای دریافت کامل ، لذت بردن و تشریح منطق این شعر اشاره می کنم (البته فقط برای غیر کابران سایت چرا که این مطالب در خصوص کاربران محترم سایت مصداق زیره به کرمان بردن است )
یهودا یکی از یاران حضرت عیسی است که به آن حضرت خیانت کرد
منتشا عصایی است متعلق به قلندران که به یهودا نسبت داد ه شده است و دل راوی را اسیر دار نموده است
چلیپا به نوعی شکل بر می گردد که به نظر می رسد منظور داری باشد که دل راوی به ان سپرده شده است و غیر مستقیم به صلیب نیز اشاره دارد
گاو آپیس گاویی با رنگ و شکل خاص که مصریان قدیم می پرستیدند
سیمرغ پرنده ای افسانه ای که با زال در ارتباط بود و با سوختن پری از پرهایش به کمک زال می آمد و شاعر به زیبایی دلش را پر از سیمرغ می داند که با سوختن در آتش عشق زمینه ساز ظهور طاووس بهشتی می شود
آشو مرد مقدسی که در اسطورهای خاور دور از اسمان بر او گل می بارد و زرتشت نیز به این نام نامیده شده و شاعر با منطقی دقیق آتش را به اشو(اتش در آیین زرتشتی جایگاه خاصی دارد ) اضافه می کند آتشی که سوزنده نیست بلکه اندشه ساز و ران ساز است
یسنا هم قسمتی از اوستا است و هم ایین مدهبی در آیین زرتشت که نوعی قربانی بود ه است
کاووس شاه پادشاه کیانی ایران که شخصیتی منفی در شاهنامه است و با غرور و ...منشا بعضی از اسیب هاشد و شاعر به زیبایی این المانها را در کنار هم قرار داده است
از نگاهی دیگر شاعر در این متن رهبانیت مسیحیت و تجاوزگری یهودیت را مورد اعتراض قرار می دهد و به نحوی به معنویت دیگر گونه از نوع عشق و خرد(ایرانی ) پناه می برد
خداوند شاعر را در پناه خود حفظ داشته باشد










علی‌رضا پیش‌بین
1392/1/16 در ساعت : 20:26:3
با سلام به استاد عزيز.



هميشه از شعر هاي پر مغزتان مي آموزم به خصوص آنهايي كه ساده ترند. چه كنيم كه سوادمان اندك است.
________________________________________
درود بر آقای پیش بین گرامی.بزرگوار.لطف کنید و مرا استاد خطاب نفرمائید.من کجا و استادی؟حالاحالاها باید سینه خیز بروم و ساچمه پلو بخورم در این پادگان دراندشت!تازه بعد از بیست-سی سال دیگر آیا بشم آیا نشم!
بازدید امروز : 5,908 | بازدید دیروز : 10,471 | بازدید کل : 123,313,778
logo-samandehi