ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



کهنه قالي دارم من رباعي دارم
ميزند سر به زمين
پدر خانه ما
خواهرم بيمار است
چند روزيست كه او
تب بالا دارد
مادرم ميگويد
همسر خسته من
دخترم مي ميرد
ببريمش دكتر؟
شرم روي پدر است
گل قالي يخ شد
اشك هاي پدر است
روي نقشش حك شد
خواهرم مي سوزد
صبح فردا پدرم شد بيدار
فرش را تا مي كرد
روي دوشش انداخت
مادرم رفت اتاقي ديگر
نكند بابايم
باز شرمش أيد
رفتم آرام جلو
مادرم تاج سرم
ما مسلمانيمان
تا همين حد باشد؟
کشنه باشيم همه همسايه
يك شكم سير غذا را بخورد؟
مادرم دل نگران رفت فقط
خواهرم بي تاب است
پدرم در بازار
فرش را برده كه بفروشد و پولش آرد
کهنه قالي دارم
من رباعي دارم
مردم اين را بخريد
دخترم بيمار است 
تا شنيد اين سخنش مردك مست
گفت مشتي چقدر پاره شده
نه پدر جان وصله پيله دارد
دو قران ميخرمش
پدر دختر بيمار كه بي تاب شده
گفت باشد بده تا جان ندهم
دخترم بيمار است
زود امد خانه
همسرم تاج سرم
دخترم را بده دكتر ببرم
تب او را ببرم
مادرم خسته فقط خيره 
نگاهش ميكرد
مادرم هيچ نگفت
پدرم باز صدا زد مريم
دخترم را بده دكتر ببرم
قند و عسل زير لبش بگذارم
مادرم هيچ نگفت
مادرم هيچ نگفت
پدر امد سر تخت
خواهرم را بوسيد
چشمتو باز بكن
پدرت امده است
سرد سرد است فقط
خواهرم حنانه
پدرم داد زد اي مردم شهر
رفته حنانه ز دست
مادرم رفت از هوش
پدرم شد بيهوش ...
خانه مان شد محزون
بعد حنانه شلوغ است ببين
همگي آمده اند
خنده پيره زن همسايه
خانه شان بي فرش است
مادر اينها همه فاميل منند؟
خاله و دايي و عمه همگي مال منند؟
مادرم هيچ نگفت
بعد حنانه فقط ميگريد
چادرش مي بوسد
هي فقط روي مزار
خاك بر سر ريزد
پدرم را كه نگو
قدر صد سال شكست
خانه مان پاشيده
خانه مان ....
کلمات کلیدی این مطلب :  نیمایی ، اجتماعی ، فقر ، شعرنیمایی ، بیمار ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/12/7 در ساعت : 21:10:33   |  تعداد مشاهده این شعر :  991


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

ایمان کریمی
1391/12/9 در ساعت : 0:7:0
بغض کردم

مسلمانیمان . . . . . . . . . .
حمیده میرزاد
1391/12/8 در ساعت : 14:3:6
سلام بر جناب مجنون
بسيار زيبا دردى نهان را سروده ايد...حقيقت تلخ ما آدمها را
وحید پیام نور
1391/12/8 در ساعت : 6:3:12
با سلام جناب رضایی ، روایتی که طرح کردید تلخ و جانسوز و سینمایی است . در واقع باید بگویم سوژه را خوب انتخاب کرده اید اما پرداخت نامناسب است . چند راه کار می توانم پیشنهاد بدهم ، نخست از تراکم فعلی بکاهید . کار از ازدیاد فعل رنج می برد . دوم با خودتان مشخص کنید که می خواهید چگونه داستان تان را روایت کنید . نیمایی ؟ نیم نیمایی ؟ شبه نیمایی ؟ اگر قالب نیمایی را انتخاب کنید ، رعایت چرخه ی وزن ، الزامی می شود . مضاف اینکه توجه فرمائید زمان این قالب تقریبا به پایان رسیده است . مطلب نهایی اینکه با توجه به تصاویری که ارائه کردید ، جنازه ی حنانه روی تخت ، کمی دور از واقعیت سطح اقتصادی ی خانواده ی توصیف شده در اثر است . مستی خریدار کارکردی در متن ندارد و اضافاتی از این دست برای زدن باز هم قابل یافت است . بهر سبب نمی شود منکر ایجاز به عنوان یکی از مهمترین مولفه های شعری در تمامی قالب ها شد . با آرزوی سعادت و به روزی
----------------------------------------
سلام دوست عزیز
ممنونم از محبتتان
حتما نکاتی که گفتید را بیشتر دقت میکنم ، راستش این قالب را خیلی دوست دارم و نمی توانم با اینکه به گفته ی شما شاید عمری برایش نمانده از آن دل بکنم . این اشعار از کارهای شاید جدی بنده نباشد ، تنهایی هایم را پر می کنند و درد هایم را محرم هستند .
هزاران بار متشکرم
احسان اکابری
1391/12/8 در ساعت : 21:49:23
سلام رضایی عزیز
سپاس
جالب بود

امیدوارم چشمت بهتر شده باشه من هم دقیقا همین مشکل شمارو دارم با این تفاوت که دکتر چشم قطع امید کرده و منو به دکتر مغز و اعصاب حواله داده
--------------------
سلام احسان جان
ممنون بهترم برادر
باید صبور بود و امیدوارم
من را هم چندین دکتر جواب کرده بودند
هنوز هم که هنوز است بعد از چهار عمل جراحی و شش سال هر هفته تهران رفتن برای دکتر کم بینا هستم
صبور باید بود ، و به پوسته خربزه ها سلام کرد .
ابراهیم حاج محمدی
1391/12/9 در ساعت : 7:57:21
سلام علیکم
بهتری حالیا رضائی جان ؟
چشمهایت که خوب می بینند ؟؟؟
یا نه مانند چشم این عاصی ،
ظهرها را غروب می بینند ؟؟؟

..... ......
و سلام و دو صد سلامتي از
سوي من هديه سمت استادم
بهترم شكر ايزد منان
اين هم از لطف ايزد منان
لطف صدها دعاي خير شماست ...
محمد شکری فرد
1391/12/8 در ساعت : 14:12:1
سلام آقای رضایی...شعر زیبایی بود...

ممنونم.
مصطفی پورکریمی
1391/12/8 در ساعت : 21:56:0
نیمایی پراحساسی بود دست مریزاد
علی رضا آیت اللهی
1391/12/8 در ساعت : 7:17:55
« از نگاه جشنواره ی شعر فجر : سایت شاعران پارسی زبان برترین سایت حامی ادبیات فاخر فارسی شناخته شده است »
نیمی از موفقیٌت سایت حاضر مربوط شکل و شمایل و جذٌابیت ظاهری آن است که شاعران زیادی را به سوی خود جذب کرده است . مدیریٌت فنٌی سایت ، که کاریست بسیار فنٌی ، و وقتگیر که از هرکسی بر نمی آید برعهده جناب عالی بوده است . حقیقتا" بخش تسیار مهمی از موفقیٌت های سایت مرهون ایثارگری های شماست که بنده و امثال بنده این حق را می شناسیم و حضورتان تبریک عرض می کنیم . زنده و پاینده باشید انشاء الله .
----------------------------------------------------------------
سلام استاد عزیز
همه ما زنجیره های به هم پیوسته ای از شاعران پارسی زبان هستیم ، فکر میکنم همه ما در این موفقیت سهم یکسانی داریم ، کاربران سایت ، مدیران و ... همه و همه در رونق این کوچه سهیم هستیم بی شک .
نغمه مستشارنظامی
1391/12/9 در ساعت : 14:52:21
زیبا و صمیمی و سرشار از احساس سروده اید بزرگوار.
سپاس از زحمات بی دریغتان در مدیریت فنی سایت
---------------
سلام خانم مستشار نظامی
ممنونم از محبتتان
علی عبداللهی
1391/12/8 در ساعت : 14:46:7
سلام و درود گرامی
علی اکبر مقدم
1391/12/8 در ساعت : 7:40:17
سلام بر جناب اقاي مجنون عزيز
خواندم نيمايي سراسر درد را
الحق و الانصاف كه وظيفه هر شاعر گفتن از دردهاست
هرچند روحيه اميد را نيز بايد به مخاطبين تزريق كرد
ولي شعرا مشاعرشان را بايد بيشتر بر دردها متمركز كنند
درود بر شما
لذت بردم از احساستان
--------------------------------------------------------
سلام دوست عزیز
ممنونم از لطفتان
میلاد سلطانی آزاد
1391/12/8 در ساعت : 17:21:13
شرم روی پدر است

گل قالی يخ شد

اشك های پدر است

روی نقشش حك شد

سلام

دل را می لرزاند این سروده ی زیبا و دلنشین
اکرم بهرامچی
1391/12/10 در ساعت : 0:31:18
سلام آقای رضایی
شعر دردمندانه ی شما پر از حس همدردی با نیازمندان است و اندیشه ی شما قابل تقدیرست/دست مریزاد
امیدوارم عمل چشمتان موفقیت آمیز بوده باشد در پناه خدا ...................
------------------------------
سلام خانم بهرامچی
الحمدالله بهترم
ممنونم از محبتتان
بازدید امروز : 32,057 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,196,368
logo-samandehi