ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



تقدیم به امام سر بریده ام

از ظهر خون گرفته ی روز دهم نوشت
از عشق ! از جفا ! همه را کلهم نوشت
پنجاه سال قبل، پس از حجه الوداع
هی از غدیر گفت و مرتب ز خم نوشت
از کورها نوشت و ز کرها نوشت و بعد
از دستهای بیعت ِ در شهر گم نوشت
تاریخ بوی دلهره میداد و با هراس
از اسب ها و آن بدن زیر سم نوشت
" دیدم که ماه را به سر نیزه برده اند"
این را پس از محرم شصت و یکم نوشت
"تاریخ" می نوشت و پر از اشک و آه بود
ذهنش پر از شهادت خورشید و ماه بود
یک کاروان ستاره ی زخمی دم غروب
بین ستاره ها قمری کاشف الکروب
قصد سرش ادامه ی طی الطریق بود
روی تن اش قیامتی از رد تیغ بود
آه از تو از حکایت گودال... بوی سیب
از عطر بی نظیر تن ات...عطر یا حبیب
از هر رگ بریده ی تو ماه می چکد
دریای ماه می شود این خاک عنقریب
این لاله های سرخ همه عاشق تواند
گشتند آشنای تو "یا حضرت غریب"
حالا بگو به زلف بلندت تکان دهند
تا لاله ها برای تو هر روز جان دهند
فریاد از دمی که برافتد نقاب ها
از آسمان به کل زمین ات نشان دهند
خورشیدها به لرزه بیفتند و کوهها
با بغض شان تمام جهان را تکان دهند
وقتی منجمان به تن ات خیره میشوند
باید به سینه ات لقب کهکشان دهند
تاریخ زیر خنده زد آن دم که شمرها
می آمدند تا قمرت را امان دهند !
حتی بهشت بی تو ندارد حلاوتی
تو کشتی نجات و چراغ هدایتی
وقتی سپاه فتنه تن ات را نشان گرفت
از نیزه ها حرارت عشقت امان گرفت
ای عشق ...این شهادت سرخ تو بود که
از زینب صبور تو حتی توان گرفت
از روی نی برای زمین استخاره کن
فکری به حال دختر بی گوشواره کن
با نیزه ها بگو به کجا می روی حسین؟
برگرد و زخم های تن ات را شماره کن
از ظهر خون گرفته آنروز ...تا به حال
طی شد هزار و سیصد و هفتاد و چند سال
بر ما چقدر بی تو محرم گذشت و رفت
از دیوها چه بر سر آدم گذشت و رفت
منصورهای عشق تو بالای دارها
آوار بمب ها ...خبر انفجارها......
هر روز روی نیزه سری گریه می کند
حتی برای عاقبت نیزه دارها...
یک عده در دعای فرج پیر می شوند
عجل فرج لــــــــ ِ حال دل بی قرارها
وقتی که باغ ها همه در خشکسالی اند
فرقی ندارد آمد و رفت بهارها
از ظهر خون گرفته ی تو غرق در شبیم
درگیر روضه های پریشان زینبیم
با چادر سیاه به میدان نشسته ایم
برعکس ِ هرزگی جهان، ما محجب ایم!
تو بی سری و ما سرمان روی تن ...حسین!
سر می دهیم تا که بدانی مودب ایم
+
دل می دهیم ما به تو.......سر می دهیم،عشق!
(آه از غروب کرب و بلا...از شب دمشق)

 

کلمات کلیدی این مطلب :  امام حسین ،

موضوعات :  عاشورایی ، آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/10/18 در ساعت : 1:56:51   |  تعداد مشاهده این شعر :  856


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

وحیده افضلی
1391/10/18 در ساعت : 16:16:58
عذر از دوستانم که محبت شان را بی جواب تایید می کنم. ممنونم از لطف تک تک شما. علی یارتون
نغمه مستشارنظامی
1391/10/18 در ساعت : 15:9:20
تاریخ زیر خنده زد آن دم که شمرها
می آمدند تا قمرت را امان دهند !

چه می کنی با دل ما بانو...آهسته تر...
عالی بود رعایت قلب ما را نکرده ای اصلا
اشک امان بریده
تو بی سری و ما سرمان روی تن ...حسین!
سر می دهیم تا که بدانی مودب ایم
.........................................................
فدای قلبی که به عشق حسین می تپد
طاهره تختی
1391/10/19 در ساعت : 22:27:25
سلام ... بسیار زیبا و بامفهوم سروده اید خواهر عزیزم ... اشک است که بی اختیار می آید ...



تاریخ زیر خنده زد آن دم که شمرها

می آمدند تا قمرت را امان دهند !



عالی ... عالی ... عالی
..................................................
سلام
ممنونم خواهر عزیزم



حمیده میرزاد
1391/10/18 در ساعت : 11:34:36
سلام ودرود

تو بی سری و ما سرمان روی تن ...حسین!
سر می دهیم تا که بدانی مودب ایم

زیبا...
امیر سیاهپوش
1391/10/19 در ساعت : 8:57:40
حالا بگو به زلف بلندت تکان دهند
تا لاله ها برای تو هر روز جان دهند
فریاد از دمی که برافتد نقاب ها
از آسمان به کل زمین ات نشان دهند
خورشیدها به لرزه بیفتند و کوهها
با بغض شان تمام جهان را تکان دهند
وقتی منجمان به تن ات خیره میشوند
باید به سینه ات لقب کهکشان دهند
تاریخ زیر خنده زد آن دم که شمرها
می آمدند تا قمرت را امان دهند !
دکتر آرزو صفایی
1391/10/18 در ساعت : 11:31:5
درود بانوی مومن و متعهد
بسیار زیبا سرودید خواهرم
برقرار باشید
میلاد سلطانی آزاد
1391/10/19 در ساعت : 2:37:41
سلام

بسیار بسیار دلنشین بود.

دلم می سوزد که چرا قلم ناقصم تا کنون برای حسین نرقصیده است.

اجرتان با خون خدا
.......................................
سلام
مطمئنا این اتفاق خواهد افتاد
ممنونم
بازدید امروز : 2,188 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,223,395
logo-samandehi