عرض سلام و ادب مجدد استاد ارجمند
البته اسطوره را همانطور که فرمودید از نظر معنی چیزی که نمی تواند وجود داشته باشد
که به نظر من هر کسی نمی تواند حضرت عباس باشد
معنی اسطوره
میتوس (Mythos) در کلام یونانیان به معنی “افسانه”، “قصه”، “گفت و گو” و “سخن” بوده، اما نهایتاً به چیزی اطلاق گردید که « واقعاً نمی تواند وجود داشته باشد». هرچند اسطوره در دیدگاههای مختلف تعاریف و تعابیر متعدد دارد، اما در یک کلام می توان آن را اینگونه تعریف نمود: اسطوره عبارت است از روایت یا جلوه ای نمادین درباره ایزدان، فرشتگان، موجودات فوق طبیعی و به طور کلی جهان شناختی که یک قوم به منظور تفسیر خود .......
باز هم از شما استاد عزیز تشکر می کنم و منتظر نظر ارزشمند شما هستم
<<<<<<<<<
درود مجدد خدمت شاعر شعر های ارزشمند سرکار خانم ولی زاده
در مورد معنی واژه ی اسطوره اختلافی با هم نداریم ،
من در مطلبی که یه صورت خصوصی پیرامون رباعی آیینی شما نوشتم به دو نکته اشاره کردم ، یکی لزوم یکنواختی زمان بود و دیگری نحوه ی استفاده از کلمه ی اسطوره و تطبیق آن با آخرین لحظات زندگی حضرت عباس
اجازه بدهید یک بار دیگر رباعی شما را با هم مرور کنیم
(( چرخید به دور کودکان غم می خورد
شمشیر صلیب گونه بر هم می خورد
مشکی که بدون دست با خود می برد
اسطوره به قامت محرم می خورد ))
در مصراع اول میخواهید بگویید : می چرخید به دور کودکان و غصه دار بود.
در این جا نمی توانیم از شاعر توانمندی مثل شما قبول کنیم که زمان دو فعل را در این مصراع بر هم منطبق کرده و پذیرفته است . فراموش نکنید که شما از اتفاقی که در یک لحظه ی تاریخی به وقوع پیوسته سخن می گویید .
در مصراع دوم شمشیر واحد چگونه می تواند شکل صلیب را تداعی کند ( مگر این که شمشیر ها چنین حالتی را به وجود آورند ) به ویژه شما توصیف می کنید از لحظه ای که هر دو دست قطع شده اند ، از طرفی وقتی ما صرفا از حضرت عباس سخن می گوییم لزومی ندارد شمشیر های آخته ی دشمنان را به رخ بکشیم مگر با هدفی مشخص و از پیش برنامه ریزی شده .
در مصراع سوم طبق روایات حضرت با زحمت زیاد مشگ را به دندان گرفته تا به هر نحو ممکن آب را به خیمه ها برساند و مطلب به خوبی رساست
و لی وقتی مصراع چهارم آمد ضعف تألیف در کل بیت ظاهر می شود .
استفاده از کلمه ی اسطوره مشکلی ندارد ، معنی آن هم بر همگان آشکار است ، ولی آیا مصراع چهارم این رباعی می تواند منظور شما را برساند ؟
اگر چنین است و شما خودتان اطمینان دارید هیچ اعتراضی وارد نیست .
اما اگر در این که مخاطب بتواند معنای مورد نظرتان را به راحتی برداشت کند کوچکترین تردیدی دارید ، این را به حساب ضعف تألیف بگذارید و با کمی تغییر فضایی فراهم کنید که هر جا و در هر زمان شعرتان خوانده شود بهترین برداشت از منظور شما برای مخاطب میسر باشد.
من سعی کزدم مصراع چهارم را به صورت سؤالی هم بخوانم به این شکل :
" اسطوره به قامت محرم می خورد ؟ "
فکر کردم شاید منظورتان ایجاد سؤال و بر انگیختن شگفتی است ، آنچنان که بعضی ها به صورت مثال می گویند : آیا به قدو قواره ی فلانی می خورد که والیبال بازی کند ؟ باز هم مجاب نشدم . حالا اگر شما نظری دارید بفرمایید .
در پایان مجددا پوزش می خواهم که جواب هر دو پیام را در یک پیام آوردم
مصراع اول هم به نظرمن < در حال و هوای کودکان غم می خورد> بهتر است