ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



یاد داشتی بر ( از چشم تو می بینم ) مجموعه شعر سید مصطفی میر عبدالله
یاد داشتی بر ( از چشم تو می بینم )
مجموعه شعر دوست شاعرم دکتر سید مصطفی میر عبدالله بهار86 / نشر نمایه
عشق : از چشم / عرفان : تو / فلسفه : /  می بینم غزل غزل گل اشک ...بخش اول 31عنوان غزل  7تا 70کوتاه شبیه گفتگوی... بخش دوم 18عنوان رباعی و دو بیتی 70 تا 82رها گیسوانت را در باد ...بخش سوم 20 عنوان شعر آزاد  82 تا120تب شیرین/ ، آواز عریان/ ، تفنگ/ ، سرفه/، مذاکره/، بدون شرح2چشم و چراغ غزلها هستند اما مایلم « بافت » را مرور کنم . / خدا چقدر تنت را ظریف بافته است/ ظریف بافته است و لطیف بافته است /و چشم های تو آن مخملین آبی را/اگر چه رنگی اما عفیف بافته است / مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن  در مصراع دوم از بیت دوم به کاربرد یک هجای بلند به جانشینی دو هجای کوتاه تسکین به جا و هدفمندی است که قدرت قرار گرفتن دو مصداق ( رنگی بودن و عفیف بودن ) در مقابل هم و در تفاهم باهم را با تامل و تفکر همراه می سازد ، به ویژه هنگامی که خوانش شعر توسط شاعر انجام می شود ، حس خاصی را به مخاطب انتقال میدهد .و  چشم های تو آن مخملین آبی را / اگرچه رنگی اما عفیف بافته است اما مخاطب عام را هم باید در نظر داشت . پس بهتراین است که پس از تسکین وزنی مکث با ... نمایش داده شود . وظرافت زبانی دیگر این متن کارکرد « ظریف » در جا به جانشینی ، هم نشینی و دیگرنشینی است و به ذات قافیه ( از پی رفتن ) معنای خاص می دهد ./ خدا چقدر تنت را ظریف بافته است / صدر عروض ابتدا ضرب / ظریف بافته است و لطیف بافته است / صدر عروض ابتدا ضرب/ جابه جایی رکن ضرب با رکن عروض و رکن ابتدا با رکن صدر که ذات بافتن همین است : زیر و روی کردن تارها ، که با دقت در جدول به در هم بافتن واژه ها می رسیم . / به تار و پود خودت لحظه ای نگاه بکن /. ببین چقدر قشنگ و ردیف بافته است /. در اینجا نگاه بُکن  ( ب ) نوعی از حشو است اما با توجه به  معنای کل بیت نه از صورت صرفی بلکه با توجیه نحوی = حتما نگاه کن – مترادف فعل تاکیدی قابل پذیرش  است با توجه به مصداق مصراع که هشدار به خود شناسی است در ستایش و سپاس از خدایی که بافنده وجود آدمی است که به وصف شاعر چقدر ظریف >لطیف> و ردیف بافته است .اما « ردیف بافتن » قشنگ بافتن و صحیح بافتن را هم می رساند و از دیگر سو ردیفِ بافته است با « ردیف بافته است » علاوه بر جابه جا نشینی و دیگرنشینی  از آنچه درجدول به دست آمد حقیقت گره افکنی ها در متن و فرا فکنی ها در مصداق را هم به دنبال دارد و البته ( بافته ) با این ظرافت کار تنها شاعر نیست که بافنده دیگری است اما شاعر هم به هر حال  علت فاعلی است و فعل هنرمندانه اش متعدی بر دو مفعول است بر شعر و بر بافت و مهمترین اشاره در این قسمت به ( مرکزیت ) خود آگاهی و خرد محوری است و شاعر بدون قصد آسمان ریسمان کردن ریایی نشان می دهد نه مجازی را حقیقت ونه حقیقتی را مجاز می شمارد و به راستی فرشتگان بهشت موعود را نظاره گر است که نه فقط پوشیده در حریر و استبرق بلکه در ذات و صفت هستی یافته از ظریف ترین و شریف ترین تصورات هستند و چه کند انسانی که به لطف شاعر بودن در تصورات ذهنی متنوع و بی قید اما در پذیرفتن واقعیت خارجی به مدد خردورزی محدود و مقید و معذور است  اگر شاعر این جنس لطیف( وجود آدمی) را به مخمل رویا و ابریشم تعبیر نکند و تمثیل نیاورد چه بیاورد؟ در غزل نقطه چین ص 25 / با این مطلع :/پدر دو نقطه من خودم برات می خرم / مداد و دفتر و قلم برات می خرم / و یک عروسک قشنگ مثل هانیه / و یا شبیه از صنم برات می خرم / به پارک می برم تو را و هر چه خواستی / بلیط بازی از همه رقم برات می خرم/ عزیز تو فقط بگو چه چیز و چند تا از ان / شده است قرض هم کنم برات می خرم / و بعد دخترک دو نقطه مادرم کجاست / پدر دو نقطه نه پدر هزار نقطه چین .... / در بیت  چهارم مصراع " عزیز تو فقط بگو چه چیز و چند تا  ) ازان  ( مفاعلن   مفاعلن    مفاعلن     فعل = مفا ( عیلن ) دارای دو هجا زاید است گویی اینکه بحث تقطیع در زبان محاوره  چندان هم معمول نیست  تکرار حرف ربط در آغاز بیت دو م و مصراع دوم همان بیت اغاز بیت سوم و شروع بیت پایانی  خوشایند نیست صرف نظر از این دو مورد انتقادی  /برتری زبانی این غزل در زبان گفتار  نسبت به بسیاری از شعرهای  کلاسیک همروزگار اعتراف جدی دارد که این غزل خود صراط المستقیمی از سنت زبانی به مدرنیته است با ساختارشکنی هنرمندانه ای که  با فرد گذاردن بیت پایانی و  با نقطه چین های  کلیشه ای انتظار کارکرد تعلیق ندارد بلکه در مصدرعناصرروایت و نه فقط   وجه  بیرونی جان مایه ی کلام را از دو نقطه توضیح و تفاهم با هزارنقطه چین توبیخ روبرو می کند / پدر دو نقطه ؟ نه پدر هزار نقطه چین .../ و مخاطب را در برداشت آزاد می گذارد که پایان بندی را با خرده روایتی برساخته طبق حدس خود رقم بزند من بخش عمده موفقیت زبانی شاعر در این روایت رَمانتیک را حاصل عرق ریزی وی در زمینه داستان نویسی نیز می دانم. ژورنالیسم کوتاه نویس فرمالیست که آهسته و پیوسته خوب و گاهی خیلی خوب می نویسد خوب نوشتنی که در سطح و عمق جریانی زاینده ، زلال و پایدار دارداگر صورت کلماتی را که روی زبان شاعر است نگاه کنیم واژه هایی واراسته و شیک را می بینیم که ترکیب های تازه می سازند مانند :احتکار قشنگ / در چشم هایت نهان است خورشید خورشید خوبی / این احتکار قشنگی است در اختفای همیشه / ابریشم بی خیالی:/ در این هیاهوی افکار بی هیچ تشویش دارید/ بر تن لباسی ز جنس ابریشم بی خیالی آینه سبز ص 37اشتباه رنگارنگ /شدیم مرتکب ان گناه رنگارنگ/ در ان کسوف به یک اشتباه رنگارنگ / وسواس شاعر در پرداخت هنرمندانه غزل ها  چنان ستودنی است که شعرش گاه  با شعر شاعران بزرگ این قالب شانه به شانه پیش می رود. / شنیده ای که  توان انتظار یار کشید / نمی توان وسط کوچه انتظار کشید استاد شهریار / به لوح چشم من ار تیغ انتظار کشید / به چشم خویش ولی سرمه قرار کشید / آواز عریان ص 33 اگر تو عیسی وقتی نیاز ما به دمی است / بیا نترس نخواهم تو را به دار کشید /استاد شهریار به خویش رنگی از آوازهای عریان زد / به دور چشم من آنگاه یک حصار کشید آوازهای عریان ص 33  / دلت چه شد که از آن شور و اشتیاق افتاد / چه شد که بین من و تو چنین نفاق افتاد /( با عشق در حوالی فاجعه حسین منزوی ) درست ساعت 10 بود کا تفاق افتاد / نگاه من به نگاه تو انطباق افتاد معجزه ص 63خلاف منطق معمول عشق بود انگار /میان ما دو موازی که انطباق افتاد ( با عشق در حوالی فاجعه منزوی ص 26 ) به وجد آمدم و گفتمت س ... س ... س... سلام / سکوت کردی و در شعر اختناق افتاد معجزه ص 64همواره عشق بی خبر از راه می رسد / چونان مسافری که به ناگاه می رسد "حسین منزوی" /دستان من به چیدن سیب صلابتش / از بخت بد هر آینه کوتاه می رسد از متن یک مکاشفه ص 48 و بسامدهای زبانی این شاعربه جز غزل که بیست بار تکرار شده است با یک بسامد ژرف روبرو هستیم/  ( ذهن 22 بار ) تو اتفاق میان دو چیز دور از ذهن / عروسکان فرنگی طبیعت وطنی تب شیرین ص 10حسی غریب ذهن مرا چنگ می زند / گویا به ذهن شیشه ای ام سنگ می زند رنج نامه ص 13هوای ناحیه ذهن هایتان شرجی چکاوکی به میان گلویتان سرفه سرفه ص 19این بسامد نشان از توانمندی فکری و پشتوانه فرهنگی شاعر دارد وی فارغ التحصیل رشته حقوق از دانشگاه تهران است پس با مفهوم ها و موضوع های فلسفه مانند عینی و ذهنی ، واجب و ممکن ، حادث و قدیم ، ثابت و متغیر ، قوه و فعل ، واحد و کثیر ، جوهر و عرض کاملاً آشنا است اما کاربردی ساختن موضوعی ذهن و مضمون تراشی های فلسفی که بوی مناقشه و مناظره نیز می دهد کاری است کارستان که شاعر توفیق انجام آن را یافته است « ذهن » محل تصویرسازی های ادراکات حسی است ./
حسی غریب ذهن مرا چنگ می زند / در اینجا تصویر افتادن ادراکات حسی شاعر در هم پیچیدگی فلسفی یافته است چرا که به این حس نسبت غریبگی می دهد و این آغاز حرکت تکاملی احساس و اندیشه شاعر است."( برکلی ) تنها منبع ادراک را حس می دانست و چون معتقد بود که حس خطا می کند این تصور برای او پیش می آمد که ما از کجا بدانیم که خارج از ما چیزی وجود دارد " و چون برای اثبات اینکه در خارج چیزی وجود دارد دوباره به حس متوسل می شد پس هیچ گاه نمی توانست استدلال کند که در خارج از ذهن چیزی وجود دارد شهید بهشتی در نقد این نظریه می نویسد : خطا در اثر مقایسه ذهنی پیش می آید مثلاً ما تصویری از سراب می بینیم و تصویری از آب داریم و ذهن آثار دیداری را شبیه به تصویر چشمه می یابد و حکم به چشمه بودن می کند و بدون تقصیر /حس خطای مقایسه ای را مرتکب می شود .در اینجا شاعر آگاه در حال سرودن ، ذهن خود را درگیر آزمون و خطا می کند .اولین شناسایی ها از هنجارهای درونی این حس غریب به ثبت می رسد :گویا به ذهن شیشه ای ام سنگ می زنددر این کشمکش ذهنی این عقل است که ادراکات حسی را تجزیه می کند یا ترکیب به تجرید می برد یا به انتزاع /و یا با استفاده از موارد اولیه حسی و با کمک شناخت های بدیهی شناخت های جزئی خود را گسترش می دهد تا به واقعیت برسد یعنی همان چیزی که در خارج از ذهن وجود دارد پس به عینه در می یابد که ذهنش در نبرد نابرابر با سنگی که این حس غزیب می زند شیشه شکننده ای بیش نیست ./ پس توالی تصویری اتفاق می افت تصویر اول: ناقوس مرگ ( بدیهی ) انگار در تلاطم انبوه دردها / ناقوس مرگ در دلم آهنگ می زند تصویر دوم ( شناخت کلی ) آیینه های باور آرامشم یقین/  با سرفه های ممتد شک زنگ می زند تصویر سوم ( جزئی بازگشت به تصویر اول « بدیهی » ) روح سیاه :بر بوم آسمانی اندیشه هام نیز روحی سیاه با قلمش رنگ می زند توالی تصویری مورد بحث ( 1 – بدیهی 2 – شناخت کلی 3 – شناخت جزئی 4 – بدیهی )و شعر با همین حس غریب و ذهن شکاکانه شاعر است که : به جلو می رود درگیری احساسی که برای توسعه اندیشه لازم است شک اساس این گیرودار است اما این شک احساسی شک انکار پس از اقرار نیست که شک اصرار بر اثبات است.شک می کند ورای حس غریبش چیزی  هست  و می کوشد وجود آن را اثبات کند نه اینکه بکوشد تا وجودش را انکار کند .به زبان دیگر شک می کند چیزی هست نه اینکه شک می کند چیزی نیست بنابراین با تصویرهای متنوع و معین چنین در مسیر شناخت حرکت می کند : نبض غروب و وحشت بی انتها وکوچ / در این میانه هر سه هماهنگ می زند و شاعرانگی این بیت بی نیاز از توشکافی و تمجیداست که در تصویر مصراع اول همان ناقوس مرگ و این سه تصویر با آن تصویراولیه هماهنگ می زند .و حس غریب کامل شناسایی می شود که جز حس مرگ نیست و حس مرگ شگفت و پرشکوه در خرد فردی و جمعی و نیز به دلیل عدم اگاهی انسان و ناتوانی در شناخت ابعاد کامل این حادثه همواره موضوعی قابل تامل و  رنج آور است :این شعر نیز شعر نشد رنج نامه شد بگذر اگر که پاش کمی لنگ می زند /
امید اینکه در مجالی دیگر به کارهای آزاد مجموعه شعر میر عبدالله نیز نگاهی از سر خریداری بیندازم
محمد یزدانی جندقی انتشاردر سایت ادبی پارسی زبانان 1390
منابع علمی در تفسیر منتقد و تبیین :
عروض و قافیه دکتر سیروس شمیسا
محمد یزدانی جندقی
منابع علمی در تفسیر منتقد و تبیین :
عروض و قافیه دکتر سیروس شمیسا
اصول فلسفه و روش رئالیسم استاد علامه طباطبایی
شناخت اسلام : شهید دکتر محمد حسین حسینی بهشتی
علم وفلسفه مقایسه جهان بینی   استاد رضا بیگ پور

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1391/10/4 در ساعت : 10:37:54   |  تعداد مشاهده این شعر :  1317


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سحر دگلی (آریایی)
1391/10/5 در ساعت : 22:23:47
سلام و درود و احترام بزرگ جناب یزدانی جندقی ارجمند
استفاده بردیم
سپاسگزار گرامی

در امان مهر یکتا خدای مهربانی
بهترین ها از آنتان
////////////////////////////////
سلام و درود بر شما
قلمرنجه اتان را سپاس
دکتر آرزو صفایی
1391/10/4 در ساعت : 16:12:0
سلام بر شما
خواندم و بهره بردم بسیار
دست مریزاد
/////////////
سلام خانم دكتر
قلمرنجه اتان را سپاس
مصطفی پورکریمی
1391/10/5 در ساعت : 19:19:17
سلام جناب استاد جندقی گرامی

خواندم و بسیار آموختم زنده باشید
////////////////////////////////
سلام و درود بر شما
صفای قدمت و قلمت جناب پور کریمی
بازدید امروز : 39,881 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,204,192
logo-samandehi