به نام تو
2-حلقه مستانگی
دست و دل و دامن پرهیز نیست!
من چه کنم؟ نشترتان تیز نیست...
می روم از روی خجالت اگر
طاقت دل کندن من نیز نیست!
باز بِرانی ، نروم از دَرَت
"رفت و نیآمد" که در "آویز" نیست!
"یک" نظرت سوی من اُفتَد اگر
در نظرم این "همه" ، "ناچیز" نیست
جاذبه ات میکشد از هر طرف
"جذر"شدم، جرئت بر "خیز" نیست!
لطف لطیفی ست که یک خار هم
درنظر لطف شما ریز نیست
مست مدامیم! بداند حسود
کیست که از عشق تو لبریز نیست؟!
...
گفت که صحرای جنون میکشی
گفت به ما ، شمس به تبریز نیست!
رحیمه مهربان
مستانگی عید غدیر و خم ولایت بر همگان مبارک و مسعود