ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شعر سپید
هر شاعری   که   آمد  و    شعر   سپید گفت*
از  دیدنی   هر آنچه   به   دنیا     ندید  گفت
خود   را  به  دهر  بعد  دوروزی مرادخواند
وانگه  معمرین    سخن    را     مرید  گفت
چاه   قیام  کرده  لقب    داد     بر      منار
ماه   قعود کرده   پگاهان  به     شید  گفت
لب   را  به  جای لعل   صفت داد نعل اسب
گاه   خطاب  بر   گل رز      شنبلید  گفت
مفعول   را  به  گرده ی فاعل  سوار  کرد
ناشاد  را  به   گاه   امالت     نشید   گفت
رطب اللسان   معرب خرمای  بم    گرفت
قیفال  را  به    معنی     حبل الورید گفت
شعر سپید   چیست به غیر ازدری  وری؟
این جمله را به بنده هرآن کس رسید گفت
«نیما» کجا  به  وزن  لگد  کوفت اینچنین؟
شعر   بدون   وزن  کجا  «م.امید»گفت ؟
«شاطر»  توقع  تو  ز  طفل صغیرچیست
گیرم  یزید   را   به  غلط   بایزید  گفت .

*دوستان ارجمند مفضالم -کلهم اجمعین-این سروده را صرفا از منظر طنز و فکاهه بنگرند ورنه ارادتمند خود سپید هم سروده ام و تعداد سپیدهایم بیش از سی عنوان است.سپیدهای چاکر دراین دفتر هم موجود است و اغلب دوستان بر آن مهر تائید زده اند.به آرشیو شعر این دفتر رجوع فرمائید...
کلمات کلیدی این مطلب :  شعر ، سپید ،

موضوعات :  طنز ،

   تاریخ ارسال  :   1391/8/8 در ساعت : 23:31:3   |  تعداد مشاهده این شعر :  2560


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

وحید ضیائی
1391/8/9 در ساعت : 20:59:16
آنچه نیما و بعد ها شاگردانش انجام دادند دقیقن لگد کوفتن به ادبیات بسته و استبداد خورده ی قافیه و وزنی بود که نتیجه هفتصد هشتصد سال حکمرانی اش با همه ی اوج ها و فرود هایش به حذف تعقل و خدایگانی استبداد تکرار و هذیان انجامید مانند آنچه تا دوره مشروطه بر سر این مردم قافیه باخته می آمد . نیمایی ، بر وزن شهریاران مطرب پرور درباری نشتر فلسفه و عقلانیت و تجدد زد و فضا را برای نفس کشیدن " به هر آن طریق که می خواهیم و آزادیم " گشود . تخیل را از دستبند و قید و زنجیر تکرار همایونی ایهام و استعاره و ... رهانیده به افسانه های لیلی کُش پایان داد . نیما و امیدی که شما از آنها یاد می کنید تصویری مونتاژشده از اصل آن نیما و امیدی ست که ادبیات نوی ایران بدانها افتخار می کند . شاگردان ناخلف نیما درست همان کسانی بودند و هستند که از نیمایی وزنش را نیم درک کردند و هذیانات پوسیده ی قدمایی شان را با همان هیبت بی منطق تاریخی اش به خورد ما دادند و می دهند .

جناب عزیز !

مسلمن اگر منتقدی می آمد و بنیان تحول طنز امروز را نیز تئوریزه و مدون می نمود امثال حضرت شما و دوستان که طنز را محدود به این ابیات موزون و الفاظ میمون می کنید در میافتید که حتی طنز شما نیز ، فکاهه شما نیر همپایه ی اغلب اشعارتان وصله ی ناجور شعر طنز امروز است که مثل همه چیز مان که به همه چیزمان باید بیاید ، بر تن و قامت این تعریف از ادبیات خوش می نشیند .

عزیز دل !

دنیا ی ادبیات بزرگ است ، تحمل شما و آنها و دیگران را با هم دارد اما .... در محفلی که مدعی پرداختن به ادبیات جدی است ، در میان انبوه مدعیان شاعری و منتقدی و ... استفاده از تریبون رسمی برای بیان و اشاعه افکار غلط و ابترمان حتی اگر جهت مزه پرانی هم باشد ، اصولی نیست .

بقول آن شاعر سپید سرا :

هیچ صیادی

در جوی حقیری که به گودالی می ریزد

مرواریدی صید نخواهد کرد .



برای خودم و شما صبر و سلامتی آرزو دارم .
محسن حسن زاده لیله کوهی
1391/8/9 در ساعت : 21:18:49
سلام
ان قلت نه انقورت!





بخش نقد:سلام بر جناب لیله کوهی.چه خوب شد کلی فکر کردم که انقورت یعنی چی!!!پس ان قلت منظورشان بوده
عباس خوش عمل کاشانی
1391/8/10 در ساعت : 7:56:26
*قابل توجه بخش نقد:به عرض می رساند که ارادتمند قبل از این که جناب لیله کوهی به «ان قلت» اشاره کنند به آن اشاره کرده بودم و در ستون نقد ذیل مطلب آقای ضیائی موجود است.صرفا ازین جهت عرض شد تا گفته باشم ارادتمند هم متوجه این اشتباه شده و تذکر داده بودم.سپاس فراوان.
وحید ضیائی
1391/8/10 در ساعت : 8:38:0
آقای خصلتی عزیز

منطق صحبت کردن در مورد ادبیات به نظرم باید ادبی باشد . دری وری یا اراجیف هر دو یک بار عاطفی دارند : بار ِ به سخره گرفتن ، به حاشیه راندن و در نهایت حذف صدایی در میان صداهایمان را . اینکه عده ای به چرکابه و تعفن و لولیدن در این تلخواژه های طعنه وار لیاقت پیدا می کنند ( از منظر نوشتار شما و ...) با همان به اصطلاح " پروتستانیسم شعری " که بدان معتقدید منافات دارد . هر پدیده ای منشعب و سرچشمه گرفته از اندیشه ای اجتماعی و فرهنگی ست . با خود می اندیشم منطق استعمال استهزاء و طعن و در نهایت اقدام و یا راضی شدن به نشنیدن صداهای مختلف حاصل کدام نقص فرهنگی و اجتماعی ماست .

عزیز دل !

در دل ادبیات حرفه ای حتی دادائیسم منتهی به امکان درک آثار سوررئال در آینده ی غرب می شود . امکان امتحان خوب و بد را از کسی می گیریم که سلاحش قلم و کاغذ و عرصه ی جولانش تخیل و اندیشه است ، جا برای چه کسی باز می کنیم در این وانفسای گلوله و آتش و خودسری ؟

برادر جان !

اسم های بی مسما از غربال ادبیات بیرون می افتند ، غربالگر دقیق عمل می کند ، اما رفتار فرهنگی ما در مسیر جریان های ادبی تاثیر می گذارد ، تاریخ می شود ، شماره می خورد ، در دل ایران کوچک زخم خورده مان می تپیم ، شما و ایشان از جنس سرطان که نیستیم ، ادبیاتیم ، رگیم ، پی ایم ، پوستیم برادر !

حافظه تاریخیمان عادت به انکار و هجو و مفاخره داشته که داشته ، من و تو از جنس نیماییم مثلن !

ادبیات عرصه ی آفرینش است ، آفرینش وابسته ی رهایی ست ، آب رهاست ، خرد رهاست ، روشنی رهاست و شما وارث ایشان . جانانم !

الگوی رفتاری ما ست( همین ادبیات چی های در هم و آشفته ) که به جامعه فرمان می دهد ، ادب که واژگانی و اوزانی نیست ، ادب ، معرفتی ست ، تحمل شما پله می شود برای عبور دیگرانی که از پشت سر می آیند .

همه ی شاعران خوب امروز ایران ، شاعران امروز جهانند به نظرم ، اما نه شاعران روستای جذام گرفته ی روان اسکیزوفرنی مان ، چه کلاسیک باشد چه نو نیمایی چه سپید .

باقی بقایت ...



عباس خوش عمل کاشانی
1391/8/10 در ساعت : 10:29:29
آقای ضیائی!حداقل خصلت «خصلتی» داشته باش و از ضیاء ادب و نزاکت برخوردار.هرآدم عاقل بی شیله پیله ای در این دوسه کامنت که گذاشته اید دقت کند متوجه می شود که با فردی هتاک واجه است.مگر بازبان لین نمی شود حرفهای خودرا -چه غلط و چه درست-زد؟مگر شما پدرخوانده ی شعرسپیدی که اینگونه بناحق بر آشفته ای و به دور از ادب و نزاکت که از ابزار اولیه ی هر منقد با انصافی است افراد را مخاطب قرار می دهی؟باز اگر در وادی پرسنگلاخ ادبیات صاحب آثار قابل اعتنائی در هردو زمینه ی سنتی و نیمائی -سپید بودید می گفتیم به هر حال به حضرت استادی برخورده است و جوش آورده لذا غمض عین می کردیم.نمی خواستم اینگونه بنویسم ولی وقتی دیدم در مقابل کوتاه آمدنها دامنه ی توهین و اهانت را گسترش داده ای و عبارات آخرین کامنتت فحش و فضیحت نه به بنده که به همه ی کسانی است که شعرسنتی می گویند انصاف ندانستم که سکوت کنم.درپایان مشفقانه نصیحت می کنم که منقد و منتقد بزرگ کسی نیست که کلمات قلمبه سلمبه ی لاتین را ردیف کند.منقد و منتقد با انصاف قبل از هرچیز باید ادب و نزاکت و صبر و حوصله داشته باشد.نعوذبالله من زلل والخطیئه.

......................................................................................
آقای خوش عمل !
پاسخم به افترای بی ادبی و بی نزاکتی و بی صبری و بی حوصلگی و بیانصافی و ... را فاکتور می گیرم که " کاظمین الغیظ ..."در ثانی کامنت ها آشکارا تحلیل منطقی مباحث را می دهند . کاش لاقل خوب می خواندید تا کامنت آخر سوء تفاهم نمی شد .
نصیحت مشفقانه تان را برادرانه به خودتان تقدیم می کنم که مومن آینه مومن است ....
درباره " پدر خواندگی " هم با همه علاقه ام به فیلم تحسین برانگیزش و اینکه قد و هیبتم به دون کالئونه می خورد ، از این اتهام مبرا هستم اما ذکر یک مثال شعری روشنگر است که :
کوهها باهمند و تنهایند / مثل ما باهمان تنهایان ! ( شاید هم یک روزی پدر خوانده شدیم دنیا را چه دیدی !) الخیر فی ما وقع!
نکته آخر درباره آثار قابل اعتنا :
درست می فرمایید 14 کتاب تا 33 سالگی آمار خوبی نیست چون بیشتر از اینها می توانستم کار کنم و نکردم .
امیدوارم در سایه عنایت دوستان علامه ای چون شما مشق شبم بیشتر باشد تا کیفیت بر کمیت غلبه کند . من بقول سعدی بسیار از شما می آموزم ...
شما استادید و خشم استاد مقدس است البته برای شاگردانش .
اگر فرض بر جسارتی بود عذر خواسته از شما و دیگر دوستان طلب حلالیت می کنم ...و انتظار مقابلش را نیز دارم .
عباس خوش عمل کاشانی
1391/8/9 در ساعت : 17:17:32
فرزقی عزیز.جناب عالی از منظر طنز به شعر نگاه کنید ولاغیر.خودمن شعرسپید کم نگفته ام.ضمنا «انقورت»دیگر چیست؟نکند منظورتان «ان قلت» است؟!!
عباس خوش عمل کاشانی
1391/8/10 در ساعت : 7:50:8
درود بر جناب خصلتی عزیز که در نقدنویسی استادی مسلطند.از نقد منصفانه و روشنگرتان محظوظ شدم .چیزی ندارم جز اینکه بگویم «کثرالله امثالهم ان شاءالله».
وحید ضیائی
1391/8/10 در ساعت : 10:18:16
علیکم السلام



1- به این شکل همه هستی تاریخی و هویت ملی و دینی یک کشور را آتش بزنیم؟

2- سرا پای ادبیات پر از تعقل، تفکر، تخیل و شعر و شور ...

3- ...



تهمت و افترا را هم اضافه کنید به مواردی که آسیب شناسی کردم . شما ادبیات و مباحث ادبی را با میتینگ ها و ... اشتباه می گیرید . حرف از شعر کلاسیک و نو .... است حرف را می کشید به مسائل دیگر .



همینجا اعلام برائت از خودم می کنم (!) و ترجیح می دهم توی لاک خودم برگردم . عرصه جولان نظرات و نقد ها عرصه ی فراخ سعه صدر است و اندیشه محوری نه فحش و افترا و ....

عذر تقصیر !

استاد .




مجتبی اصغری فرزقی
1391/8/9 در ساعت : 7:55:6
سلام جناب خوش عمل

شعر طنز شما را خواندم هر چند در محتواي آن انقورت است

من هم تقريبا به ايدئولوژي شما در شعر نزديك هستم . البته نبايد به اين صراحت به اين مقوله پرداخت . چرا؟؟

با توجه به مريدان بي شماري كه اين نحله ي شعر دارد .نمي شود مستقيم به اين مقوله پرداخت. من از اين منظر به اين حيطه وارد مي شوم . كه همان بزرگان شعر آزاد و سپيد هم از وزن خارج نبودند و آن را رعايت مي كردند. شما از فروغ بگير و اخوان و و حتي شاملو

شاملو به شدت وزن را رعايت ميكرد.اين وزن حتما با وزن عروضي كه نبايد باشد. او وزن كلمات را رعايت مي كرد. شاملو به شدت طابع موسيقي بود. شعر شماملو شعر بي وزني نيست.

اما متاسفانه بعد از شاملو شعر به كج روي رفت. به ساده انگاري رفت. مخصوصا كه اين فضاي مدرنيته اين امكان را فراهم كرد كه دل نوشته ها و روايت هاي عاشفانه اي كه برخي قبلا در نامه فقط براي زيد و دوست دختر و يا دوست پسرشان ارائه مي كردند با گشودن يك وبلاگ و وارد شدن به فضاي مجازي آن دل نوشته ها در قالب شعر ارائه گردد. كه اتفاقا چون نياز عمومي اين طيف هست مورد استقبال آنها قرار مي گيرد و يه شبه مي بيني مريداني پيدا ميكنند و الي ماشالله

بگذريم

با اعتقاد نگارنده گفتن و نوشتن شعر سپيد به مراتب سخت تر از گفتن شعر كلاسيك است و كساني كه كلمه را مي شناسند خوب نمي توانند در اين حوزه مانور كنند واي به حال عشاقي كه تازه هورمونهاي خونشان به هم ريخته است.

همان بزرگان شعر سپيد هم از كلاسيك شروع كردندو اول چهار پاره و غزل و رباعي و مي گفتند و بيش از نيمي از اعتبار خود را از انها دارند. شما نگاه كنيد به خود شاملو كه شعرهاي كودكانه دارد و در قالب چهار پاره است و خيلي خيلي از شعرهاي سپيدش بهتر است .
بگذريم
فضاي ترجمه را فراموش نكنيد
باند بازي هاي شعري را فراموش نكنيد
جريان روشنفكري شعر را كه بعضا به كج روي مي رود را فراموش نكنيد
و
و
و
و

كار زيباي شما را خواندم

اگر فرصت شد در مجال مناسب تر و بيشتر به اين مقوله خواهيم پرداخت

ببخشيد استاد
ياعلي

مجتبي اصغري فرزقي - مشهد مقد
حمید خصلتی
1391/8/9 در ساعت : 22:45:24
سلام بر همه دوستان .با دوسه بیت اول جناب خوش عمل قدری موافقم وان هم از این جهت که اشاره ای به بعضی تفنن گرایانی دارد که با نوشتن واژه هایی گاه بی ربط پای درکفش شاعران سپید سرا میکنند.
اگر نگاه جناب خوش عمل را از این دید بنگریم .نقد حال کسانی است که خود را در اقیانوس شعر سپید انداخته اند به خیال اینکه شناگر قابلی هستند.نه با ادامه شعر جناب کاشانی موافقم نه با نگاه دوست عزیزم جناب ضیایی.
انچه نیما انجام داد "لگد کوفتن به ادبیات بسته و استبداد خورده ی قافیه و وزنی" نبود بلکه در جایگاهی قرار گرفت که باید نوعی پروتستانتیسم در شعر فرهنگی ترین وتاریخی ترین سرزمین جهان در ان شکل می گرفت واین اتفاق با نیما شروع شد،چه اگر نیما آغاز گر این تغییر در ساختار شعر این مرز وبوم نمی شد بی شک کسان دیگری بعد از او آغاز گر این حرکت میشدند.
اتفاقا نیما تمام حرکتش را بر شالوده ی مستحکم بنایی دیر پا بنیان نهاد که بزرگترین ویژگی آن موسیقی است
موسیقیی که در اشعار برجای مانده از ادبیات قبل از اسلام به خوبی نمایان است.
اما با ادامه نوشته های زیبایتان به شدت موافقم که:. نیمایی ، بر وزن شهریاران مطرب پرور درباری نشتر فلسفه و عقلانیت و تجدد زد و فضا را برای نفس کشیدن " به هر آن طریق که می خواهیم و آزادیم " گشود . تخیل را از دستبند و قید و زنجیر تکرار همایونی ایهام و استعاره و ... رهانیده به افسانه های لیلی کُش پایان داد ..
والبته سطری از نیما نیز اینجا خوب بازگو کننده ی حال وروز بسیاری از شاعرنمایان امروز ایران است که:آب در خوابگه مورچگان ریخته ام.... ومورچگانی بسیار که بعد از نیما رخ نمودند در نبود وشاید ضعف تئوریک پایه های این حرکت جدید لولیدند کرم وار ونامش ان را شاعر گذاشتند.خوب همه میدانیم ومیدانید که به بسیاری از این جماعت شاعرنما قبولاند اینکه جز اراجیف چیزی نمی گویند کاری بس بعید است.چرا که آن قواعد وقوانینی که بر شعر کلاسیک وسنتی ما نوشته شده وبرای سنجش شعر از غیر شعر کاربرد دارد ،برای شعر سپید هنوز یا نوشته نشده یا اتفاق نظری بر این قوانین وجود ندارد.قدری تامل در نوشته های نوقلمانی از شعر سپید که گاه در همین سایت مینویسند تایید کننده این امر است.سهل وممتنع بودن ساحت شعر سپید وپیچیدگی محدوده ای که بشود به ان سپید اطلاق کرد شاید باعث بروز جریان های دیگری باشد که خود رابه آنسوی مرز ها نسبت می دهند وهروز اسمی بی مسمی بر پریشان گویی های خود میگذارند.جریان هایی که اگر به دنبال سرچشمه شان باشیم سر از چرکابه های ضد مکتب هایی چون فویسم،داداییسم در می آورند ولی خود را فرزندان خلف مدرنیسم وپسامدرنیسم می نامند.هرچند حرکت هایی قابل تامل در این زمینه ها در کشور دیده میشود ولی آنچه بر بسیاری مشتبه شده است همین نکته است که واژگانی در هم ریخته وبی ربط را در کنار هم بچینند ودر سایه ی نظریه های فلسفی و یازبان شناسی هیکل نحیف نوشته ها شان را به رخ بکشند....چرا صحبت ها از اینجا سر درآورد ...بگذریم
حمید خصلتی
1391/8/10 در ساعت : 9:4:39
سلام بر جناب ضیایی عزیز.الان که کلاس میروم.تا عصر که برگردم منتظر جواب این حقیر باشید البته نه جواب شماونکته هایی بر انچه گفته ام وگفته اید.خوشحالم که کسی چون شما به بخش نقد وکارگاه اضافه شده که صراحت در نقد بی شک پیش برنده است
مجتبی اصغری فرزقی
1391/8/11 در ساعت : 8:17:58
آقاي خوش عمل نقد من كو ؟؟



چرا حذف شده است.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//





منتظر جواب هستم!!!!!!!!!!!!
MMMMMMMMMMMMMMMMMMMM
آقای فرزقی عزیز.هر نقدی که در سایت درج می شود -حتی اگر ذیل اثر ارادتمند یا سایر مدیران سایت و از جمله جناب آقای دکتر قزوه باشد-مستقیما نزد آقای خصلتی می رود و ایشان بررسی و تایید می کنند.با ایشان تماس بگیرید.سپاس.
هادی ارغوان
1391/8/9 در ساعت : 0:46:2
سلام
خیلی عالی بود
کیف کردم!!
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
هنیئا مریئا...
اشرف گیلانی
1391/8/9 در ساعت : 8:50:14
روحم غزل است اما
جسمم همه نيمايي ست...
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
...وز جانم اگر پرسی
گویم که سپیدایی است.....
نسرین حیایی تهرانی
1391/8/9 در ساعت : 8:10:23
سلام استاد خوش عمل. باز خوب است که شاعر سپیدسرا چارتا استعاره در شعرش به کار می برد من شاعرانی عروضی را می شناسم که کلماتشان از قرن چهارم پرت شده وسط شعر معاصر و از کلاسیک سرایی فقط وزن و قافیه را یاد گرفته اند... پاینده باشید
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
سرکار خانم حیائی عزیز.ارادتمند هم با نظر بلند شما صددرصد موافقم.ضمن سپاس از حضور مشوقانه تان مستدعی است این سروده را از همان منظر طنز و فکاهه بنگرید. چاکر خود سپید هم گفته ام و دراین سایت درج شده است و بیشتر دوستان هم برآن مهر تائید زده اند.شعرهای سپیدارادتمند بیش از بیست عنوان است.
امیر سیاهپوش
1391/8/9 در ساعت : 16:4:55
استاد خوش عمل گل گفتی. مانده بودم چه جوری میشود این حرف را زد. به بهترین شکل بیان کردید. قدری دلم خنک شد
هر شاعری که آمد و شعر سپید گفت*
از دیدنی هر آنچه به دنیا ندید گفت
خود را به دهر بعد دوروزی مرادخواند
وانگه معمرین سخن را مرید گفت

به دوستان بزرگوار برنخورد. از نظر حقیر اثبات شاعری فقط با سرایش شعر موزون و کلاسک ممکنه. بعد از ممارست و تسلط بر این جنس شعر آنوقت فرد، می تواند سپید بسراید. برخی دوستان از گرد راه نرسیده چند کلمه را آنهم با فاصله چند وجب از هم به صورت عمودی می آورند و می شوند شاعر!...
««««««««««««««««««««««««««««««««««
حرف حساب جواب ندارد بخصوص که حق هم باشد.
سید حکیم بینش
1391/8/9 در ساعت : 10:43:4
درود بر شما و این طنز زیبا
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
ممنون از شما و همه ی عزیزان بی شائبه ای که طنز می شناسند.
مصطفی پورکریمی
1391/8/9 در ساعت : 21:54:51
سلام جناب استاد خوش عمل عزیز
مفعول را به گرده ی فاعل سوار کرد
ناشاد را به گاه امالت نشید گفت

این شعر زیبا با این بیان شیرین و جذاب خیلی به دلم نشست زنده باشید
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
درود بر استاد فهیم و روشن ضمیر که به دور از حقد و حسدها و شائبه ها و شلتاقهای موجود در این وادی پیش می روند و پیش می برند.سالم باشید و سربلند.
علی میرزائی
1391/8/10 در ساعت : 0:16:57
سلام استاد نازنین
روان، فاخر و دل نشین سروده اید
چه جد باشد چه طنز لذت بردم
زنده باشید
«««««««««««««««««««««««««««««
درود بر ادیب فرهیخته.سپاسگزارم.
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1391/8/10 در ساعت : 6:48:55
سلام بر استا خوش عمل عزیز ،

طنز دلنشین و زیبایتان را که بار ها خوانده بودم ، باز هم خواندم و لذت بردم ، دست مریزاد و برقرار باشید

.......

سپید ها هم

گاهی سنتی ژست می گیرند

اما سر گیجه ی مخاطب

نه از وزن ِ سنگین است

نه از بی وزنی فضایی

فضا پر از خالی ست

هیچکس قافیه را نمی بیند

حتا آنان که قافیه را خوب می پردازند

شعر را گم کرده اند



نسرین حیایی تهرانی
1391/8/10 در ساعت : 17:2:41
ولی من هنوز هم آن نظر آقای سیاهپوش را نمی بینم که به آقای ضیایی گفته بودند شما ادبیات را به لجن کشیدید. این چه طرز برخورد است؟ آقای ضیایی کجا هتاکی و بی احترامی کرده اند در کامنت اولشان؟ کامنت دومشان در پاسخ به آقای سیاهپوش است که گفته اند باید پاسخگوی حرف هایی که زهده ای باشیو لحن ایشان بسیار بد و دور از علم ادبیات بود.
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
خود من هم چنین چیزی ندیده ام که اگر می دیدم بدون نظر تایید می کردم.شاید چنین چیزی در بخش نقدها بوده است....واما مهمتر از اینها اینکه به بنده چه ارتباطی دارد که فلان آقا چه گفته و چه جواب شنیده؟
وحید ضیائی
1391/8/10 در ساعت : 10:19:12
علیکم السلام



1- به این شکل همه هستی تاریخی و هویت ملی و دینی یک کشور را آتش بزنیم؟

2- سرا پای ادبیات پر از تعقل، تفکر، تخیل و شعر و شور سرزمین بزرگ ایران را به لجن کشیدید.

3- ...



تهمت و افترا را هم اضافه کنید به مواردی که آسیب شناسی کردم . شما ادبیات و مباحث ادبی را با میتینگ ها و ... اشتباه می گیرید . حرف از شعر کلاسیک و نو .... است حرف را می کشید به مسائل دیگر .



همینجا اعلام برائت از خودم می کنم (!) و ترجیح می دهم توی لاک خودم برگردم . عرصه جولان نظرات و نقد ها عرصه ی فراخ سعه صدر است و اندیشه محوری نه فحش و افترا و ....

عذر تقصیر !

استاد .
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
!!!..........؟؟؟.....!!!.......؟؟؟.....!!!!!
سید اکبر سلیمانی
1391/8/10 در ساعت : 22:50:18
سلام استاد ارجمند. فکر می کنم اکثر اهل ادب با قلم زیبای شما در گل آقا آشنا هستند. خوشحالم که اگرچه دیگر گل آقا نیست ولی گلی داریم که از بوییدنش سیر نمی شویم.سبز باشید استاد عزیز
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
سپاس فراوان عزیز دلا
همه دشمنانت به زیر گلا....
نغمه مستشارنظامی
1391/8/9 در ساعت : 1:7:59
عجب شعر سپیدی گفته اید استاد!
نمی دونم چرا نمی تونم با سپید ارتباط برقرار کمک
البته طرح را دوست دارم شاید همان کاریکلماتور سابق باشد اما حرفی موجز برای گفتن دارد .
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
مهین بانوی شعروادب را سپاس.ارادتمند خود شعرسپید سروده و می سرایم و تعداد سپیدهایم بالغ بر بیست و چند عنوان است.این شعر را از همان منظر طنز و فکاهه بنگرید.
نسرین حیایی تهرانی
1391/8/9 در ساعت : 10:14:38
این فرمایش شما مرا یاد رفتار دوستی می اندازد که هرچه دلش می خواست نثار دیگران می کرد و وقتی به او معترض می شدند می گفت ناراحت نشو شوخی کردم...
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
حقیقت این نیست.حقیقت این است که من و شما بارها در دفاتر شعر چیزهایی به عنوان شعرسپید دیده ایم که اعتراضمان را برانگیخته و هم کلام و همسو بوده ایم.خود می دانید که عده ای هستند که هر اراجیفی را ذیل عنوان شعرسپید ارائه می کنند.این جد و نه شوخی خطاب به آنهاست.شما قیاس مع الفارق کرده اید.
ناصر عرفانیان
1391/8/8 در ساعت : 23:51:51
باسلام وعرض ادب جناب استاد خوش عمل عزیزوگرامی آفرین در این ایام بین العیدین دلهارا شاد کردن بسیار بارزش و پسندیده و
بسیار بسیار نیکوست دست مریزاد ومرحبا بکم. واقعا بهره مند شدیم .طبعتان همیشه بهاری وسرسبز بادا

یا علی مدد
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
استاد ارجمند سحرسیما را چاکرم.
وحید ضیائی
1391/8/9 در ساعت : 21:36:10
آنچه نیما و بعد ها شاگردانش انجام دادند دقیقن لگد کوفتن به ادبیات بسته و استبداد خورده ی قافیه و وزنی بود که نتیجه هفتصد هشتصد سال حکمرانی اش با همه ی اوج ها و فرود هایش به حذف تعقل و خدایگانی استبداد تکرار و هذیان انجامید مانند آنچه تا دوره مشروطه بر سر این مردم قافیه باخته می آمد . نیمایی ، بر وزن شهریاران مطرب پرور درباری نشتر فلسفه و عقلانیت و تجدد زد و فضا را برای نفس کشیدن " به هر آن طریق که می خواهیم و آزادیم " گشود . تخیل را از دستبند و قید و زنجیر تکرار همایونی ایهام و استعاره و ... رهانیده به افسانه های لیلی کُش پایان داد . نیما و امیدی که شما از آنها یاد می کنید تصویری مونتاژشده از اصل آن نیما و امیدی ست که ادبیات نوی ایران بدانها افتخار می کند . شاگردان ناخلف نیما درست همان کسانی بودند و هستند که از نیمایی وزنش را نیم درک کردند و هذیانات پوسیده ی قدمایی شان را با همان هیبت بی منطق تاریخی اش به خورد ما دادند و می دهند .



جناب عزیز !



مسلمن اگر منتقدی می آمد و بنیان تحول طنز امروز را نیز تئوریزه و مدون می نمود امثال حضرت شما و دوستان که طنز را محدود به این ابیات موزون و الفاظ میمون می کنید در میافتید که حتی طنز شما نیز ، فکاهه شما نیر همپایه ی اغلب اشعارتان وصله ی ناجور شعر طنز امروز است که مثل همه چیز مان که به همه چیزمان باید بیاید ، بر تن و قامت این تعریف از ادبیات خوش می نشیند .



عزیز دل !



دنیا ی ادبیات بزرگ است ، تحمل شما و آنها و دیگران را با هم دارد اما .... در محفلی که مدعی پرداختن به ادبیات جدی است ، در میان انبوه مدعیان شاعری و منتقدی و ... استفاده از تریبون رسمی برای بیان و اشاعه افکار غلط و ابترمان حتی اگر جهت مزه پرانی هم باشد ، اصولی نیست .



بقول آن شاعر سپید سرا :



هیچ صیادی



در جوی حقیری که به گودالی می ریزد



مرواریدی صید نخواهد کرد .







برای خودم و شما صبر و سلامتی آرزو دارم .
MMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMM
بدون شرح و صرفا جهت ثبت در تاریخچه ی این سایت تائید شد.شما و امثال شما بهتر است فعلا از لگدکوب کردن رسم الخط زبان فارسی دست بردارید و من در آوردیهایی چون «اصلن»-«فعلن»و...را به خورد خلق الله ندهید!!
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1391/8/10 در ساعت : 6:46:7
سلام بر استا خوش عمل عزیز ،

طنز دلنشین و زیبایتان را که بار ها خوانده بودم ، باز هم خواندم و لذت بردم ، دست مریزاد و برقرار باشید

.......

سپید ها هم

گاهی سنتی ژست می گیرند

اما سر گیجه ی مخاطب

نه از وزن ِ سنگین است

نه از بی وزنی فضایی

فضا پر از خالی ست

هیچکس قافیه را نمی بیند

حتا آنان که قافیه را خوب می پردازند
«««««««««««««««««««««««««««
درود و سلام بر استاد نجوای عزیز که هماره با دلایل قوی و معنوی و نه رگهای گردن ز حجت قوی مثل شیر به هر عرصه ای ورود می کنند.
شعر را گم کرده اند



حمید وثیق زاده انصاری
1391/8/10 در ساعت : 12:26:13
سلام
جناب خوش عمل، در پاسخ به خانم تهرانی فرموده اید عده ای هستند که هر اراجیفی را ذیل عنوان شعر سپید ارائه می کنند. جمله پردازی شما در این بیان اینگونه به ذهن متبادر می کند که موافق نیستید که لااقل به همان اندازه هم عده ای هستند که هر اراجیف یا موضوعات بی مایه و پیش پا افتاده ای را در قالب شعر کلاسیک ارائه می کنند. البته من خود سپید سرا نیستم و در کلاسیک سرایی هم به اعتقاد بسیاری از شما اساتید پایم خیلی می لنگد، اما به این درک رسیده ام که اصل در سرایش شعر محتواست که با زبانی غیر نثری و جذاب بیان شود.
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
درود بر ادبی مرد روشن ضمیر.آنچه فرموده اید درست است و با سخن درست از نوع حقش جدل نکنیم.
علی‌رضا علی‌سلیمانی
1391/8/9 در ساعت : 8:31:58
«نیما» کجا به وزن لگد کوفت اینچنین؟

شعر بدون وزن کجا «م.امید»گفت ؟



سلام.

خيلي جالب بود استاد...
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
سپاس بیکران....
مهدی سیدحسینی
1391/8/9 در ساعت : 14:7:50
ازشهر برایتان نوید آوردم

احساس نشاط روز عید آوردم

از حوزه نشر طنز همراه غزل

دیوان پر از شعر سپید آوردم

سلام بر استاد کاشانی

اگر چه سعادت دیدن نقدهای ایشان نصیبم نمی شود

اما دعاگوی همیشگی ام/
*************************
درود بر ادیب و شاعر ارجمند.کارهای شما حرف ندارد از بس مختصراست و مفید.
مجید پوریان منش
1391/8/9 در ساعت : 22:0:53
عرض سلام و ادب

جناب استاد بدین وسیله از ذره پروری شما بسیار سپاسگذاری می نمایم





خاکسار

مجید پوریان منش
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
زنده باشی الهی عزیز دل.
امیر سیاهپوش
1391/8/10 در ساعت : 8:50:9
سلام جناب آقای ضیایی
امیدوارم سعادت زیارت حضوری جنابعالی را پیدا کنم. آقای خوش عمل از شعر خودشان دفاع می کنند و نیازی به دفاع حقیر نیست هر چند حقیر در این خصوص خیلی حرف دارم. ضمنا اینجانب نه شما را و نه استاد خوش عمل را هیچوقت از نزدیک ندیدم.
اما خیلی مجمل:
خیلی حرف زدید که باید پای اون بایستید: «ادبیات بسته و استبداد خورده»، «خدایگانی استبداد تکرار و هذیان» «افسانه های لیلی کُش»، «نیمایی ، بر وزن شهریاران مطرب پرور درباری نشتر فلسفه و عقلانیت و تجدد زد» «فضا را برای نفس کشیدن " به هر آن طریق که می خواهیم و آزادیم " گشود» « تخیل را از دستبند و قید و زنجیر تکرار همایونی ایهام و استعاره و ... رهانیده ».

برادر عزیز این جملات شوخی نیست. سرا پای ادبیات پر از تعقل، تفکر، تخیل و شعر و شور سرزمین بزرگ ایران را به لجن کشیدید. مگر ما آزادیم به خاطر یک شعر طنز و چند جمله درست یا نادرست از امثال بنده به این شکل همه هستی تاریخی و هویت ملی و دینی یک کشور را آتش بزنیم؟
بگردید و بپرسید و ببینید جوانان ژیگول و ژل زده متجدد نه جوانان سنتی مسلک، چقدر شعر موزون را حفظند و چقدر شعر سپید؟ بی شک قابل مقایسه نخواهد بود نسبت یک به هزار اگر باشد ما سرایندگان شعر سپید را می پرستیم.
نباید فضای گفتگو را اینگونه ملوث کنیم. بنشینید و شمرده و واضح شعر آقای خوش عمل را نقد کنید و منطق ایشان را زیر سوال ببرید. وگرنه اولین نتیجه حتمی این نوع برخوردها و تعاملات چیزی جز استبداد نظری و زورگویی ادبی! نخواهد بود.
زیاده عرضی نیست تا مجالی بهتر.
سید علی‌رضا شجاع
1391/8/10 در ساعت : 21:0:57
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز جناب خوش عمل کاشانی
وقتی چیزی را بپسندیم که دیگران نمیپسندند میگوییم آزادی بیان کجاست ولی خدا نکند که کلمه ای برایمان خوش نیاید ...
اینکه شما در همان ابتدا فرمودید این طنز و فکاهه ای بیش نیست و این همه جار و جنجال در پی داشت برایم جای تعجب دارد و دیگر اینکه سابقه شما و اشعارتان زیر سئوال برود درد آور است. میتوانیم محترمانه بگوییم با این نظر مخالفیم. مثلا نمیشود اشعار زیبای اکبر اکسیر و استاد علی صالحی و دیگر اساتید از جمله استاد قزوه را نادیده گرفت و کلا سپید را زیر سئوال برد و همین که شما در این راستا قلم میزنید یعنی مخالف سپید سرایی نیستید... زیاده گویی میکنم ... چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید.
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
به فدای تو سید عزیز و نجیب و فهیم و با درایت.آیینه ی دلت هماره بی زنگار باد.
بازدید امروز : 22,410 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,243,617
logo-samandehi