سلام بانوی ارجمند خواندم و بهره بردم بانو دست مریزاد ................................ سلام.لطف دارید.ممنونم از محبت شما
|
ممنون خواهرم ...................................... قربانت عارفه ی عزیزم
|
چگونه مي توان شعري شيرين ، شعري شريف و شعري شور آفرين از قهرمان آسمانها خواند و از صميم قلب با بهترين واژه ها از آفريننده اش سپاسگزاري نكرد؟ بهترين دعاي شهيدان در حقتان مستجاب و هماره كلك سحرانگيزتان به شميم شعر شهيدان معطر باد. موقع اينگونه سرودن ها، ما را نيز دعا كنيد. ......................................................................... سلام جناب شهیدا ممنونم لطف دارید شما.../اگر لایق باشم، حتما.
|
تا همیشه برای کشور خود...نگرانی!...هنوز سربازی این سطرش خوب بود .ممنون ............................................ ممنون از شما و این همه صداقت ! زنده باشید
|
چه غزل نابی وحیده جان. جان گرفت روحم و روح شهید بابایی تا ابد شاد ... ....................................................... قربانت عزیزم
|
غزل بسیار زیبا و شورمندانه ای خواندم . غزلی که در جای جای آن اتفاقات شاعرانه مشهود است .فقط بعضی از سطرها و عبارات چندان جدی در شعر ننشسته است و یا حضور آن ها در شعر از یکنواختی اش کاسته است مثلا در مصرع اول ترکیب نجیب بلند آوازه بسیار خوب است و خوش اما عبارت صد آسمان پر از راز " واقعیت این است که هم اغراق آمیزی آن جدی صورت نگرفته و هم اینکه کلیشه ایست . در این غزل زیبا و دلنشین که یکی از ویژگیهایش راحت گویی است اگر عبارات کلیشه ای جای خود را به تصویر ملموس و عینی بدهد خواننده بیشتر به وجد و لذت دست می یابد . در بیت چهارم ، گوشهایت به گریه حساس است ظاهرا اگر می بود گوشت یا گوش تو به گریه حساس هست به عبارت سلیس تر نزدیک می شد . در این حالت کمی تصنع دیده می شود که قطعا وزن نمی تواند این حالت را به وجود آورده باشد. نکته آخر اینکه با توجه به فضای اشعار دفاع مقدس و کلا ادبیات متعهد ، شعر هایی که در این حوزه سروده می شود قابلیت شعارگونه شدن بسیاری زیادی را دارد که اگر شاعر از شاعرانگی شعر غافل شود به مرور زمان چیزی در شعر بجز شعر باقی نخواهد ماند. عذرخواهم بخاطر تصدیع وقت . موفق باشید. ............................................................... سلام سید بزرگوار خیلی خیلی سپاسگزارم از شما.باور کنید که من همیشه وقتی اینجا شعر می گذارم منتظر نقد هستم و چون خیلی کم این اتفاق می افتد امروز دیدن این نوشته ی شما خیلی خوشحالم کرد.من مطمئنا روی تمام مواردی که شما گفتید خیلی جدی فکر خواهم کرد . باز هم ممنونم از شما. علی یارتون
|
سلام دوست شاعرم بسیار زیبا بود مأجور باشید ................................... سلام متشکرم دوست عزیز
|
پرداختن به اسطوره هایی چون بابایی خصوصا با این شکوهمندی جای تقدیر دارد...دست مریزاد ............................................. ممنونم از نظر لطف شما جناب کرمی زنده باشید و برقرار
|
:) ممنونم وحیده ی عزیز هنوز سربازی... ......................................... سلام عزیزم ممنونم
|
سلام و هزار افرین بر وحیده عزیز با این غزل زیبا و بس دلنشین چند پیشنهاد هم دارم بعدا برایت خواهم گفت عزیزم.. ............................................... سلام عزیزم با اشتیاق منتظر شنیدن پیشنهاداتت هستم
|
سلام خانم افضلی بزرگوار زنده نگه داشتن یاد شهداکمتر از شهادت نیست (مقام معظم رهبری) آفرین بر شما بسیار زیبا بود ........................................................ سلام بر شما ممنونم جناب پورکریمی بزرگوار...
|
سلام دوست غزل خوبی بود. یک سری نکات به ذهنم رسید که ممکنه درست باشه و شاید به نظر شما هم درست بیاد. به هر حال صاحب اثر شمائید. اول از همه بگم که متاسفانه استفاده از این وزن یه جورایی بین شاعران داره کلیشه میشه و من واقعا نگران این موضوعم. این وزن برای مضمون پردازی و جمله سازی خیلی خوبه و همه شاعران رو اسیر خودش میکنه و اما شعر... با نظر آقای مبارز درباره "صد آسمان..." موافقم. کاملا کلیشه ای است و کلا ترکیبات اضافی اینچنینی در ادبیات امروز محلی از اعراب ندارند. مصراع "سینه ات سرزمین اخلاص است/ نام تو اتفاقا عباس است..." مصراع خوبی است ولی مصراع بعدی نتونسته تکمیل کننده خوبی باشه واسه این مصراع و استعاره خوبی با این نام عباس بسازه. در واقع مراعات نظیر توی این بیت ضعیفه. در بیت "وه! چه پایانی و چه آغازی" تنها صحبت از پایان کار شهید شده و به آغاز اون اشاره ای نشده و بیت از این لحاظ لنگ میزنه. اگر در مصراع اول بیت به نحوی به آغاز زندگی شهید هم اشاره میشد خیلی بهتر بود. بیت "هنور سربازی..." و بیت آخر به دل من بیشتر نشستند. یا علی ............................................................... سلام جناب فردوسی اول تشکر می کنم از لطف شما و همچنین ممنونم از نقد شما. در مورد نکته ی اول کاملا با شما موافقم . جوری که حتی خودم بعد از سرودن این غزل این نگرانی را احساس کردم و اتفاقا این را هم خوب حس کردم که انگار شعرهایم دارند یکدست میشوند و به هر حال ممنونم از تذکر شما که مرا وادار کرد این موضوع را جدی تر بگیرم. و اما در مورد "صد آسمان..." مطمئنا تغییر خواهد کرد...بعد از تذکر جناب مبارز تصمیم گرفتم که تغییر بدهم اما گذاشتم برای فرصت بهتری. /در مورد "عباس" ....و مصرع دوم این بیت من قبلا در مصرع اول نوشته بودم که گوش هایت به گریه حساس است و این عبارت به دل خودم ننشسته بود و بعد از نظر آقای مبارز تغییرش دادم به :"سینه ات سرزمین اخلاص است" ولی چون مصرع دوم رو دستکاری نکردم اون رابطه ی بین گریه ی مصراع اول و خنده ی مصراع دوم از بین رفت و نام عباس را هم می خواستم با جانبازی اش همراه باشد که همان : خویش را ذره ذره می بازی...را آوردم.اما قبول دارم که به خاطر تغییرات و دستکاری ، ارتباط دو مصراع کمی دچار مشکل شده.../در مورد وه ! چه پایانی و چه آغازی ...من منظورم از آغاز، آغاز زندگی شهید نبود...بلکه خواستم بگویم که این پایان تو خود یک آغاز بود و این شهادت به نوعی گرچه پایان زندگی دنیایی توست ولی یک آغاز زیباتر را به همراه دارد.../به هر حال بسیار ممنونم از وقتی که گذاشتید و دقت شما. که مطمئنا این تذکرها روی کارهای بعدی من بسیار تاثیر خواهد گذاشت.
|
سلام خانم افضلي.ممنون از اين اشعار خوب.خوشحال ميشم در مورد اشعار من هم نظر بدهيد ............................................................ سلام متشکرم چشم حتما
|