تکّه ای ماه بود انگاری، پدرت بوی آسمان می داد
با وضو می نشست توی حیاط، صبر می کرد تا اذان می داد
لااله...صداش می لرزید، اشهدش را بلندتر می خواند
با همان دستهای بی دستی، خانه را مشق آب و نان می داد
گرچه گاهی که ماه کامل بود، و جنون در نگاه ساحل بود
تن دریا که موج می انداخت، چهره اش پیرتر نشان می داد
****
"ملک الناس یا اله الناس"، "بچه ها رو زدن نیا...عباس"
"داره خمپاره میزنه برگرد"، پدرت ذرّه ذرّه جان می داد
***
دیشب از آسمان ستاره چکید، از سر شاخه یا کریم پرید
زندگی روی دیگرش را دید، خانه هم بوی ناگهان می داد
زن همسایه مهربان شده بود، بر سرت خاک سرد می پاشید
گریه هایت بلندتر می شد، سوژه ای دست نوحه خوان می داد
ساجده جبارپور-فروردین90
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/21 در ساعت : 23:39:47
| تعداد مشاهده این شعر :
1681
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.