خبری نیست اگر از تو خبر آوردند
در پی حادثه ها خون جگر آوردند
غم خشکیده درختان مخورو آه مکش
نونهالان سر هر غنچه ثمر آوردند
تو که شیرینی محضی، سر بازار نخند
تاجران با دل خوش بار شکر آوردند
روشنی از تو به تاریک جهان می تابد
علت این است تورا جای قمر آوردند
آنقدر بد به در خانه ی ما کوبیدند
گوییا رزم به تن کرده و سر آوردند
ظاهرا حلقه به گوش در این خانه شدند
راز دل سهم کسی نیست اگر آوردند
تن حلاج به بند و سر حلاج به دار
خبر از توبه ی حلاج مگر آوردند
راه صد ساله به یک شب نتوان رفت نرو
خبر خستگی از وقت سحر آوردند
<<حمید حمزه نژاد>>