تقدیم به همه ی  آزادی خواهان جهان

قول دادی برایم از بهترین خاطراتت بگویی

و تو همه اش از آزادی گفتی

از شکافتن آسفالت های ضخیم به دست یک خار

از ماجرای چشمه ای که از دل کوه می آمد

و از قصه ی طوطی و بقال

یا از سر برآوردن یک نهال زیتون تلخ

گوشم از این شعارها پربوداما فهمیدنشان سخت

سخت بود برای یک برده واژه ی آزادی را معنا کردن

خواستم طوطی باشم    تا شاید رهایی یابم

غافل از اینکه اینبار بقال زرنگ تر از این حرفهاست

مرده یا زنده ام برایش فرقی ندارد فقط دوست دارد در قفسش باشم

آری.....

           چه تلخ است قصه ی آزادی