پیش چشم بنده شاه هر غذایی تخم مرغ
آرزوی نیمرو دارم کجایی تخم مرغ
چند ماهی شد که همچون گوشت از انظار ما
گشته ای پنهان و قهر از بینوایی تخم مرغ
خود غذط فرمود آن شخصی که بهر جسم ما
گفت افزاینده ی درد و بلایی تخم مرغ
مصرفت کردم به صبح و ظهر و عصر و شام من
هم ابو الاغذیه هم ام الشفایی تخم مرغ
پیش چشم اغنیا هر چند مقداریت نیست
پیش چشم من چو در پربهایی تخم مرغ
دست کوتاه من محروم و دامان شما
من گدای مفلسم تو پادشایی تخم مرغ
در مصاف گشنگی با هرچه باشد خوردنی
هم تویی سردار و هم فرمانروایی تخم مرغ
املت و خاگینه ات نازم که بهر درد من
هست همچون آب حیوان خوش دوایی تخم مرغ
آه و صد افسوس کاندرشهر ما چون صاحبت
ناپدیدی....بی نشانی.....کیمیایی تخم مرغ
بر خلاف سایر اغذیه درهر سفره ای
خاصیتها داری و پر محتوایی تخم مرغ
یاور درماندگان و کارمندان ضعیف
غیرتت نازم که هر صبح ومسایی تخم مرغ
پیش ازین ظاهر به هر برزن چومهرویان بدی
چند ماهی می شود کاندر خفایی تخم مرغ
ما سر و جان در رهت دادیم در هررهگذار
از چه رو با ما چنین بی اعتنایی تخم مرغ
در خیالات جوانان برومند وطن
بهترین و خوشترین لطف خدایی تخم مرغ
دردهای جسم و روح «شاطر»وارفته را
بر خلاف گفته ی دکتر دوایی تخم مرغ.