«و قولهم إنا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول الله و ما قتلوه و ما صلبوه و لكن شبّه لهم وان الذين اختلفوا فيه لفي شكّ منه ما لهم به من علم الا اتباع الظن و ما قتلوه يقينا * بل رفعه الله اليه و كان الله عزيراً حكيماً» (سوره نساء، آيات ۱۵۷و ۱۵۸).
قابِ شکسته ای، تصویـرِ بسته ای، بُغضی شبیه سیب
بـازارِ فتنـه ای٬ نـاقـوسِ تشنه ای شهـری پُـر از صلیب
جز این عزیز من ٬ دیـگر چه مانده است از دین برایتان ؟
مریـم فقیـرتـر، عیسی اسیــرتـر٬ ابلیس ها نجیب
غَـرب ِ غرورِ توست این داغ ِمـانده بــر پیشانیِ زمیـن
بـارانـی از فشنگ آزادی و تفنـگ معيـارها عجیب
آتش گرفته است از نيل تا فرات از سينه تا گلو
در سوزِ آهتان ، کُنجِ نگاهتان اِنجیـل شــد غریب
راهی نمـانده تـا دروازه ی خـدا ٬ تا سرزمیـن من
ایـران مقتـدر ٬ ایـران منتـظر٬ ایـــران بـی رقیب
همراهِ من بیا تا سوره ي سحر تا صبح آيه ها
ای مانده تشنه لب در کوچه های شب از آب بی نصيب
پلکی بزن ببین آخـر چگونه مات از کیشِ مـا شود
آن قومِ بی وطن٬ در جنگِ تن به تن٬ در قلعه ی فریب
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:21:30
| تعداد مشاهده این شعر :
1078
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.