هوای بوی تو دارد... (سهیل ساسان)
هوای تو که به سرم می افتد ساده ترین چیزها هم بهانه میشوند تا از تو بنویسم...
من آرزو دارم هر روز صبح با نوازش موهای به هم ریخته ات...
با یک بوسه بر لبانت...
و خیره شدن به چشمهای خواب آلوده ات...
از خواب بیدارت کنم...
و تو ...
برای لحظه ای سخت در آغوشم بگیری...
و به یک لبخند مهمانم کنی...
من حتی بوی تلخ دهانت را وقتی از خواب بلند میشوی دوست دارم...
عمر من...
نوشیدن چای صبحانه هم با تو حس دیگریست...
و من لقمه لقمه نان و پنیر و سبزی...
کره و مربا و عسل...
در دهانت میگذارم...
من خوب میدانم هر روز صبح تو که باشی...
آواز چهچه بلبل های باغ پشت خانه مان هم شنیدنی تر است...
من به آمدنت امیدوارم...
به آمدن دستهایی که میدانند چقدر جایشان خالیست...
لابلای انگشتان من...
و امروز بیشتر از همیشه به معجزه ی عشق ایمان دارم...
چرا که میدانم روزی تو بانوی قلب من خواهی شد...
و عشق ...
جایی مرا غافلگیر خواهد کرد...
که تصورش را هم نمیکنم...
سهیل ساسان
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/3/27 در ساعت : 10:58:17
| تعداد مشاهده این شعر :
1019
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.