نامه ی 69
با تو
سفید
شگفت انگیزترین لباسم بود
کنارت
زیبا ترین زن زمینم
مثل همین کفشهای بی سرنوشت
که به سبزی علف های سرگردان می آیند
مثل همین پولک های نقره ای
که به آسمان سیاهمان می آیند
مثل چادر نمازم
که بوی گلهایش
به آخرین ادکلن شیرینت....
نیستی اما
بی تو باز هم
فقط پیراهن سفید
می آید به من
فردا لباس نو می پوشم
قرارمان
کنار سبزه های لب جو
کنار بادبادک هایی
که بی ما
رفتند
...
به دیدن ات می آیم مرد!
با
پیراهن
سپید!
--------------------------------
زیبای شگفت انگیز
نگاهم کن
ببین
موهایم مثل لباست سفید شده
یادت هست؟
گفتی سفید به خانه ات می آیم ...
گفتی و بختم سفید شد
زیباترینِ آسمانی ها در زمین
همین علفهای سرگردانی را یادت هست؟
وه که چه بوی شیرینی را نصیب سفیدی بختمان کردند!
... همیشه سفید
نو ترین لباست
پاکیزه ترین تن پوشم ...
من همینجایم
نخ آن بادبادکها هنوز در دستانم سبز است
به خواب نرم همین سبزه های لب جو ...
به خم نرم همین سبزه ها ...
از نرمی تنت می گویم
زن!
به دیدارم شتاب کن
موهایم همه
سفید ... سفید ... سفید ...
کلمات کلیدی این مطلب :
نامه ،
69 ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/2/31 در ساعت : 10:41:42
| تعداد مشاهده این شعر :
1087
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.