«ایستادن ممنوع»

وقتی رنگها حرف می‌زنند

وقتی که رنگها

حرف می‌شوند

***

صدا به اتفاق نیست

یک حرف واحد است

و

تصنیف ماهیان شنیدنی است.

***

 آواز  رنگ  ها ر  لمس  کن

چندانکه منشور عشق برقصد

و آفتاب موج خورده باشد

سر به زانوی باد بگذار

***

کوه تکرار  سایه واژه نیست

و آتش اجتماع جرقه نیست

حتی  مگر  عاشقانه‌ها از کتاب باد نخوانده باشی

عشق صید خواهی کرد

صیاد خواهی  بود

- صیاد نباشی

صید خواهی بود شد

***

عشق تنها بازیچه نیست

در دست کودکان

بادکنکی فروشی است که در پارک می‌چرخد

همیشه بادکنک هایش را پر رنگ باد می‌‌کند

***

برای آفتاب غصه مخور***

دیگرآفتاب به سایه نخواهد کوچید

***

امروز یکسره تعطیل است رسماً تعطیل (رسمی) است

تاب و سرسره شلوغ است

و باد کنک فروش در چرخ و فلک نشسته زمین را دور می‌زند

***

نباید بایستی

هنگامی که رنگین کمان یک دور کامل بزند

و عشق بایستد الاکلنگ بازی کنند

بگذارکودکان رنگها را بترکاند

باید آواز و رنگ را لمس کنی

***

هنگامی که زمین یک دور کامل بزند

کسی به سایه نمی‌کوچد

***

ایستادن ممنوع

وقتی که واژه‌ها تمام می‌شوند

و شعر تمام نیست