ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



درد ایل

 

ای گل و باغ و بیابانخارها

مردم آن سوی این دیوارها

 

از زبان مثنوی اسرارها

گفته بودم گفته بودم بارها

 

 (   از خدا جوییم  توفیق  ادب

بی ادب محروم گشت از لطف رب )        

 

بعد از آن زخم شرر افروزها

در دل تاریکی این روزها

 

این دلِ آئینه ی بیدل شده

زنده زنده ، زنده زیر گل شده

 

این دلِ ویران شده آباد نیست

این گلو آماده ی فریاد نیست

 

آه دیگر فرصتِ لبخند نیست

دست شادیها به جایی بند نیست

 

این خبر ،  از دردهای ایل بود

خنجرِ نامردیِ قابیل بود

 

آن کتابی را که آتش می زدید

نسخه ی کامل تر انجیل بود

 

موج های سرکش و تبدار شهر

سیل اشک و هرمِ آه نیل بود

 

آه ، زخمِ تلخِ نایِ ایلِ من

همصدا با حلق اسماعیل گفت :

 

( از مکافات عمل غافل مشو !

گندم از گندم بروید جو ز جو )

 

 

 

 

سید حسن مبارز 

کلمات کلیدی این مطلب :  درد ، ایل ، ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 5:16:50   |  تعداد مشاهده این شعر :  917


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 15,805 | بازدید دیروز : 50,765 | بازدید کل : 124,617,874
logo-samandehi