نذردلتنگی های بانوفاطمه ی زهرا(س).......
مانده بازبردیوارسایه ای که غم دارد
سایه ای که می داندزندگی چه کم دارد
سایه ای که تنهابودسایه ای که تنهاماند
سایه ای که رنگی چون غربت دلم دارد
سایه!آی همسایه!یک دریچه پیداکن
این دل این دل زخمی ره سوی عدم دارد
تاغروب راهی نیست زودترکه جاماندیم
یک کبوترتنهاحسرت حرم دارد
بین ماندن ورفتن مانده است سرگردان
بال زخمی اش امابوی صبحدم دارد
چون نسیم می پیچیددرچهارفصل عشق
کاش زودمی فهمیدغنچه مرگ هم دارد
دردلم صدایی هست یک صداکه می بارد
یک صداکه مثل من هرغروب غم دارد...
کلمات کلیدی این مطلب :
سایه ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/2/5 در ساعت : 19:16:8
| تعداد مشاهده این شعر :
1101
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.