دلواپسيم روز و شب مان يكي شدست
بر روي لب سلام همه آبكي شدست
اين روز ها نگاه كه كردم،چقدر من
لبخند هاي روي لبم زوركي شدست
عاشق نمي شويم ،يكي اهل درد نيست
مهر تمام دختركان پو لكي شدست
آن قهر و آشتي ي صميمانه ي قديم
مخصوص روز هاي خوش كودكي شدست
سعدي براي كار به دنبال مولوي ست
تدريس در نظاميه هم مدركي شدست!
ديگر كسي ضمان دل ما نمي شود
در عشق هم معامله هامان چكي شدست!
باور نمي كنيم ،سلام ستاره را
افسانه ي دروغ چرا راسكي شدست
شايستگي به درد زمانه نمي خورد
وقتي هنر زبان و دگر چابكي شدست...
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/1/28 در ساعت : 8:53:24
| تعداد مشاهده این شعر :
1197
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.