ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
سلام - عیدشما پرنور - ممنون ازنظرتان - ولی مصرع حوض به این راحتی ، کجاش سخت دروزن نشسته لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
واقعا حیف این مفاهیم زیبا و دلنشین که نه کاملا موزون شود و نه سپید باشد - مثلا در بیت دوم: حوض سی   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما ، بسیار عالی بود و البته ای کاش - فقط این مصرع افسوس درین سیطره بیکار نگردی - روشن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
با درود.به عنوان یکی از مدیران ارشد «سایت بین المللی شاعران پارسی زبان» به شما خوشامد می گویم. - «   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : سید محمدرضا لاهیجی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
در این رباعی به یک اشکال بارز برخوردم و آن هم تنافر لفظی در مصراع سوم است.کنار هم قرار گرفتن «چو» و    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
رباعی قابل قبولی بود اگر در مصراع دوم بیت اول از کلمه ی «قاره» استفاده نمی شد.این کلمه محلی از اعراب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علی معصومی
چهره زرد مرا بین و مرا هیچ مگو - درد بی‌حد بنگر بهر خدا هیچ مگو - - دل پرخون بنگر چشم چو جیحو   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : معین حجت
سلام و عرض ادب خدمت استادم بزرگوارم جناب حاج محمدی ... - مثل همیشه عالی ...درود بر شما ... - این   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



خجالت می کشم

تو می خندی و می گریَم من از فرطِ پریشانی
خدا لعنت کند او را که شد این گریه را بانی

خدا لعنت کند او را که با دستِ جفا کارش
تمامِ هستی ام را پیشِ چشمم کرد قربانی

خدا او را نیامُرزد ؛ همان که لعنتش کردم ...
مرا با دستِ بسته بُرد زهرا .. کوچه گردانی !

همان بی غیرتِ جانی حرامی زاده یِ ثانی
همان که نامِ نحسش را عزیزم خوب می دانی

همان ملعونِ نامردی که در را با لگد وا کرد
همان که بر رُخت سیلی زد و پشتِ مرا تا کرد

همان که بود قلبِ سنگی اش از معرفت عاری
همان که خوب می دانست طفلی در شکم داری

نمک کوری که صدها بار دستش آب و نان دادی
همان که زد تو را آنقدر تا در بستر افتادی

الهی من بمیرم در مدینه رنج ها بُردی
به جرمِ عشقِ حیدر از حرامی ها کتک خوردی

به هر افتادنت یک تکه از دیوار می افتاد
چنان می زد تو را که قلبِ من از کار می افتاد

من ایکاش از غریبی مُرده بودم تا نمی دیدم
خدا می داند از آن شب دگر راحت نخوابیدم

هنوز آوارهای آن مُصیبت رویِ دوشم هست
صدای ضربه یِ شلاق هایش توی گوشم هست

کجا پنهان کنم در سینه ام آهی که دارم را
پریشان تر از آنم که تصوّر می کنی زهرا

خجالت می کِشم وقتی تو را می بینم ای بانو
که مظلومانه می چرخی از این پهلو به آن پهلو

به قدری درد داری که پریده رنگِ رخسارت
از اینکه لب فرو بستی سرافکنده ست دلدارت

غریبی کردنت بانو دمارم را درآورده
سکوتِ مُبهمت جانِ حسن بیچاره ام کرده

نگاهم می کنی گاهی ؛ دوباره چشم می بندی
نمی دانم کجایی که چنین در خواب می خندی

ولی از چهره ات پیداست که عزمِ سفر داری
عزیزم التماست می کنم .. تنهام نگذاری !

تمنّا می کنم زهرا که در رفتن تامّل کن
برایِ قلبِ حیدر هم شده قدری تحمّل کن

غروبی را تداعی می کنم که نیستی پیشم
وَ من در اوجِ تنهایی اسیرِ غربتِ خویشم

"نه بر مژگانِ من اشکی ، نه بر لب هایِ من آهی"
سَرم را می نهم از بی کسی بر شانه یِ چاهی

میانِ چاه می بینم یکی دل کنده از جانش
یکی که اشکِ حسرت می چکد از کنجِ چشمانش
یکی که بعدِ تو این دهرِ وانفساست زندانش
یکی که داغِ سنگینِ فراقت کرده ویرانش
میانِ چاه می بینم یکی در سوگِ جانانش
نخورده شانه تا اکنون سرِ زلفِ پریشانش

#مهران_ساغری
#فاطمیه

صلی الله علیک یا فاطمه الزهراء (س)

۱۴۰۱/۱۰/۰۶
کلمات کلیدی این مطلب :  خدا ، زهرا ، حیدر ، علی ، حسن ، نامرد ، ملعون ، ثانی ، شلاق ، مهران ساغری ،


   تاریخ ارسال  :   1401/10/6 در ساعت : 10:22:8   |  تعداد مشاهده این شعر :  100


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 1,393 | بازدید دیروز : 21,731 | بازدید کل : 149,573,416
logo-samandehi