حلقۀ زلف تو حبل الله عالم گشته است
خنده ات گندم نمای نسل آدم گشته است
کربلا داری نهان در دشنۀ خونین لب
گوشۀ چشمت هیاهوی محرم گشته است
عشق سرخ و قامت سبز تو سر فصل جنون
رهرو بد عاقبت فرزند ملجم گشته است
در شفق خیز نگاهت صد خزان افسردگی
قطرۀ مرداب غرق چاه زمزم گشته است
غزنه تا تهران رقصیدن حدیث حیرت است
سینۀ کوه سیاه با برف همدم گشته است
قهوۀ شعرم چکد آهسته از حلقوم درد
ضلع صوفی شادمان از اسم اعظم گشته است
نوشخند سربی سرما و فصل داغ عشق
بستر همخوابی حوا و آدم گشته است
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/12/23 در ساعت : 22:16:23
| تعداد مشاهده این شعر :
984
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.